بهونه خلقت |
سلام و صلوات بر تو!هزار گلبرگ لطیفِ صلوات، تقدیم به چشمانِ مهربان و عاشق تو؛ چشمانی که با آهِ یک یتیمِ دردمند، به نمناکیِ باران می رسید و از خنده سرخوشانه کودکان، موج برمی داشت! هزار گلِ محمدی، با عطر ناب صلوات، نثار لب های پر ذکر و موعظه گر تو؛ لب هایی که نذرِ آسمان بودند تا ستاره های نورانی کلامِ خدا را بر پیکر زمین بپاشند؛ لب هایی که شکوفه های سپید تبسم، زیبا و دوست داشتنی شان کرده بود و در رویش کلمه پرمهر «سلام»، بر همه پیشی می گرفت! دامن دامن گلِ ناز صلوات، بر پاهای مجروح و تاول زده تو، بر آن لب و دندان، که از کینه جاهلانه مشرکان، خونین شد و به نفرین گشوده نشد؛ بر آن پیشانی تابناک که در راه هدایتِ انسان، شکافت! سلام و درود بی پایان خدا بر تو باد؛ آن هنگام که پا بر جان خاکی مکه نهادی و در آن روز که از کنج ساکتِ حرا، با سروش «اقراء» جبرئیل، امین پروردگارت شدی و در تمام این روزهای پیاپی، جانِ بهاریِ تو در روح تک افتاده بشریت، نور و زندگی می پراکند! جشن بعثتامشب، شبستان چشمان حرا، به ضیافت فرشتگان سپیدبال و مقرّب الهی، روشن شده است. امشب، مهتاب، با گام های چالاک، از قلب حرا برمی آید تا بر شانه کعبه بوسه بزند. جبرئیل از راه رسیده است؛ با تاج دلبرانه رسالت احمدی بر دست و ردایی از جنس حریرِ بهشتی نبوت برای قامت برازنده خاتم رسولان. امشب، واپسین پیامبر الهی، از حرم آسمانی، پای به حریم رسالت می نهد تا مکارم اخلاق، به تازگی نفس او، کمال یابد. جشنِ بعثت محمد امین صلی الله علیه و آله است؛ امینی با پیام برابری و برادری مؤمنان که اوج آزادگیِ بلال را در سینه دارد؛ جانِ شیفته عمار را با نسیم خوشِ تقوا، به آسمان پر می دهد و ایثار و جانبازی یاسر و سمیه را بارور خواهد کرد. ماه، مسرور از عظمتِ اتفاقی است که توحید سلمان را فراگیر خواهد کرد، پارسایی و قناعتِ ابوذر را تکثیر می کند و شرافت خلیفة اللهی را به نمایش می گذارد تا تمدنِ شکوهمند اسلام، بر دوش ساده زیستی و ایمانِ مهاجر و انصار، جهانی شود و رؤیای مدینه فاضله نسل آدمی، تحقق یابد. [ جمعه 90/4/3 ] [ 11:48 صبح ] [ فاطمه ]
اذان بگو، مؤذن!مؤذن! در گوش یکایک زمینیان اذان بگوی! بشر، بدون وحی، کودکی بیش نیست؛ مشغول بازی کودکانه عقل. اذان بگو در گوش بشر که امروز، همه زمینیان، در صدای خوشحالی محمد، دوباره متولد شده اند. امروز، روز تازگی است؛ روز خانه تکانی زمین از خستگی جهل. ...موذن اذان بگو!...
بعثت پیامبر اکرم (ص)بر تمامی مسلمانان مبارک باد [ جمعه 90/4/3 ] [ 11:31 صبح ] [ فاطمه ]
در طول تاریخ بشریت، کم تر انسانى وجود دارد که مانند پیامبراسلام تمام خصوصیات زندگى اش به طور واضح و روشن بیان و ثبتشدهباشد. خداوند متعال در قرآن کریم کتابى که خود حافظ اوست (1) و بدونهیچ تغییرى تا قیامتباقى استبا زیباترین عبارات و کاملترینبیانات، آن حضرت را معرفى نموده و با عالىترین صفات ستوده است. خداوند متعال مىفرماید: «انک لعلى خلق عظیم»; (2) اى پیامبر! تو بر اخلاقى عظیم استوار هستى. نیز مىفرماید: «محمد رسولالله و الذین معه اشداو على الکفاررحماء بینهم. » (3) محمد(ص) فرستاده خداست و کسانى که با اوهستند در برابر کفار سر سخت و در میان خود مهربانند. محققان، تاریخ نویسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگى حضرتمحمد(ص) سخن گفتهاند. اما ائمه علیهم السلام با نگاهى ژرف و دقیق سیماى آن شخصیتبىنظیر و در یکتاى عالم خلقت را به تماشا نشسته، به معرفى زندگى،مبارزات و آموزههاى آن حضرت پرداختند. در این نوشتار بر آنیم تا گوشه هایى از زندگى و شخصیتحضرتمحمد(ص) را از نگاه امام صادق(ع) به تماشا بنشینیم. تولد نورامام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود: پیامبر اکرم(ص)فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفرید (4) نیز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اکرم(ص)فرمود: «اى محمد! قبل از این که آسمانها، زمین، عرش و دریا راخلق کنم. نور تو و على را آفریدم...». (5) ثقهالاسلام کلینى(ره) مىنویسد: امام صادق(ع) فرمود: «هنگام ولادتحضرت رسول اکرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامى پیامبر)بود. یکى از آن دو به دیگرى گفت: آیا مىبینى آنچه را منمىبینم؟ دیگرى گفت: چه مىبینى؟ او گفت: این نور ساطع که ما بین مشرق ومغرب را فرا گرفته است! در همین حال، ابوطالب(ع) وارد شد و بهآنها گفت: چرا در شگفتید؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به گفت. ابوطالب به اوگفت: مىخواهى بشارتى به تو بدهم؟ او گفت: آرى. ابو طالب گفت: از تو فرزندى به وجود خواهد آمد که وصى این نوزاد، خواهد بود (6) نامهاى پیامبرکلبى، از نسب شناسان بزرگ عرب مىگوید: امام صادق(ع) از منپرسید: در قرآن چند نام از نامهاى پیامبر خاتم(ص) ذکر شده است؟ گفتم: دو یا سه نام. امام صادق(ع) فرمود: ده نام از نامهاى پیامبر اکرم در قرآنآمده است: محمد، احمد، عبدالله، طه، یس، نون، مزمل، مدثر، رسولو ذکر. سپس آن حضرت براى هر اسمى آیهاى تلاوت فرمود. نیز فرمود: «ذکر» یکى از نامهاى محمد(ص) است و ما (اهلبیت) «اهل ذکر»هستیم. کلبى! هر چه مىخواهى از ما سؤال کن. کلبى مىگوید: (از ابهت صادق آل محمد(ع» به خدا سوگند! تمامقرآن را فراموش کردم و یک حرف به یادم نیامد تا سؤال کنم. (7) برخى چهارصد نام و لقب پیامبر(ص) که در قرآن آمده است، را برشمردهاند. (8) عظمت نام محمد(ص)جلوه نام محمد(ص) براى امام صادق(ع) به گونهاى بود که هر گاهنام مبارک حضرت محمد(ص) به میان مىآمد، عظمت و کمال رسولخدا(ص) چنان در وى تاثیر مىگذاشت، که رنگ چهرهاش گاهى سبز وگاهى زرد مىشد، به طورى که آن حضرت در آن حال، براى دوستان نیزنا آشنا مىنمود. (9) امام صادق(ع) گاهى بعد از شنیدن نام پیامبر(ص) مىفرمود: جانمبه فدایش. اباهارون مىگوید: روزى به حضور امام صادق(ع) شرفیابشدم. آن حضرت فرمود: اباهارون! چند روزى است که تو را ندیدهام. عرض کردم: خداوند متعال به من پسرى عطا فرمود. آن حضرت فرمود: خدا او را براى تو مبارک گرداند چه نامى براى او انتخابکردهاى؟ گفتم: او را محمد نامیدهام. امام صادق(ع) تا نام محمد را شنید (به احترام آن حضرت) صورتمبارکش را به طرف زمین خم کرد، نزدیک بود گونههاى مبارکش بهزمین بخورد. آن حضرت زیرلب گفت: محمد، محمد، محمد. سپس فرمود: جان خودم،فرزندانم، پدرم و جمیع اهل زمین فداى رسول خدا(ص)باد! او رادشنام مده! کتک نزن! بدى به او نرسان! بدان! در روى زمینخانهاى نیست که در آن نام محمد وجود داشته باشد، مگر این که آنخانه در تمام ایام مبارک خواهد بود. سیماى محمد(ص) (10)امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام حسن(ع) از دائىاش، «هند بن ابىهاله» (11) که در توصیف چهره پیامبر(ص) مهارت داشت، در خواستنمود تا سیماى دل آراى خاتم پیامبران(ص) را براى وى توصیفنماید. هند بن ابى هاله در پاسخ گفت: «رسول خدا(ص) در دیدههابا عظمت مىنمود، در سینهها مهابتش وجود داشت .قامتش رسا، مویشنه پیچیده و نه افتاده، رنگش سفید و روشن، پیشانیش گشاده،ابروانش پرمو و کمانى و از هم گشاده، در وسط بینى برآمدگىداشت، ریشش انبوه، سیاهى چشمش شدید، گونه هایش نرم و کمگوشت.دندان هایش باریک و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راهرفتن با وقار حرکت مىکرد. وقتى به چیزى توجه مىکرد به طور عمیقبه آن مىنگریست، به مردم خیره نمىشد، به هر کس مىرسید سلاممىکرد، همواره هادى و راهنماى مردم بود. براى از دست دادن امور دنیایى خشمگین نمىشد. براى خدا چنان غضبمىنمود که کسى او را نمىشناخت. اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود،برترین مردم نزد وى کسى بود که، بیشتر مواسات و احسان و یارىمردم نماید...» (12) سعدى با الهام از روایات، در اشعار زیبایى آن حضرت را چنینتوصیف نمود: ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نروید به اعتدال محمد قدر فلک را کمال ومنزلتى نیست در نظر قدر با کمال محمد وعده دیدار هر کسى به قیامت لیله اسرى شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسى وعیسى آمده مجموع در ظلال محمد عرصه گیتى مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد و آنهمه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شاید اگر آفتاب و ماه نتابد پیش دو ابروى چون هلال محمد چشم مرا تا بخواب دید جمالش خواب نمیگیرد از خیال محمد سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد (13) اوصاف پیامبر در تورات و انجیلخداوند متعال در وصف پیامبر(ص) فرمود:«الذین ءاتینهم الکتبیعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و همیعلمون» (14) کسانى که کتاب آسمانى به آنان دادیم، او را همچون فرزندان خودمىشناسند; (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه کتمان مىکنند. امام صادق(ع) فرمود:«یعرفونه کما یعرفون ابناءهم» زیراخداوند متعال در تورات و انجیل و زبور، حضرت محمد(ص)، مبعث،مهاجرت، و اصحابش را چنین توصیف نمود:«محمد رسولالله و الذینمعه اشداء على الکفار رحماء بینهم...» محمد(ص) فرستاده خداست; و کسانى که با او هستند در برابر کفارسرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حالرکوع و سجود مىبینى، در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او راطلبند. نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است. این،توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است... . (15) امام صادق(ع) فرمود: این، صفت رسول خدا(ص) و اصحابش در تورات وانجیل است. زمانى که خداوند پیامبر خاتم(ص) را به رسالت مبعوثنمود اهل کتاب (یهود و نصارى) او را شناختند اما نسبتبه اوکفر ورزیدند، همان گونه که خداوند متعال فرمود: «فلما جاءهمما عرجوا کفروا به» (16) هنگامى که این پیامبر نزد آنها آمد که(از قبل) او را شناخته بودند، به او کافر شدند. (17) خداوند متعال در قرآن کریم، در وصف پیامبر(ص) مىفرماید: «و ماارسلناک الا رحمه للعالمین» (18) ما تو را جز براى رحمت جهانیاننفرستادیم. قرآن نیز مىفرماید:اشداء على الکفار رحماءبینهم...»، در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. این دوچگونه با هم جمع مىشوند؟ توجه به این آیه براى طرفدارى اندیشه تسامح و تساهل ضرورى است. آیا ممکن است کاملترین انسان، که با کاملترین کتاب آسمانى براىهدایت تمام جهانیان مبعوث گردیده است در مقابل دشمنان دین هیچعکس العملى جز مهربانى نداشته باشد؟! براى اداره جامعه دینى و بقاى آن باید در مقابل دشمنان دینایستاد شدت عمل نسبتبه کافران و مبارزه با آنها براى از بینبردن موانع هدایت عین رحمت است. برترین مخلوقحسین بن عبدالله مىگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا رسولخدا(ص) سرور فرزندان آدم بود؟ آن حضرت فرمود: قسم به خدا، اوسرور همه مخلوقات خداوند بود. خدا هیچ مخلوقى را بهتر ازمحمد(ص) نیافرید (19) امام صادق(ع) در حدیث دیگرى فرمود: چون رسول خدا(ص) را بهمعراج بردند جبرئیل تا مکانى با وى همراه بود و از آن به بعداو را همراهى نمىکرد. پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل، در چنین حالىمرا تنها مىگذارى؟! جبرئیل گفت: تو برو. سوگند به خدا در جایىقدم گذاشتهاى که هیچ بشرى قدم نگذاشته و بیش از تو بشرى به آنجا راه نیافته است (20) معمر بن راشد مىگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: یک نفریهودى خدمت رسول خدا(ص) رسید و به دقت او را نگریست. پیامبر اکرم(ص) فرمود: اى یهودى! چه حاجتى دارى؟ یهودى گفت: آیا تو برترى یا موسى بن عمران; آن پیامبرى که خدا با او تکلمکرد و تورات و انجیل را بر او نازل نمود، و به وسیله عصایشدریا را براى او شکافت و به وسیله ابر بر او سایه افکند؟ پیامبر(ص) فرمود: خوش آیند نیست که بنده خود ستایى کند ولکن(در جوابت) مىگویم که حضرت آدم(ع) وقتى خواست از خطاى خود توبهکند، گفت: «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لما غفرت لى»،خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو مىخواهم که مرا عفو نمایى. خداوند نیز توبهاش را پذیرفت. حضرت نوح(ع) وقتى از غرق شدن دردریا ترسید گفت «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لماانجیتنى منالغرق»; خدایا به حق محمد و آل محمد از تو در خواستمىکنم. مرا از غرق شدن نجات بدهى. خداوند نیز او را نجات داد. حضرت ابراهیم(ع) در داخل آتش گفت:«اللهم انى اسالک بحق محمد وآل محمد لما انجیتنى منها»; خدایا! به حق محمد و آل محمد ازتو مىخواهم که مرا از آتش نجات دهى. خداوند نیز آتش را براى اوسرد و گوارا نمود. حضرت موسى(ع) وقتى عصایش را به زمین انداخت و در خود احساس ترسنمود گفت: «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لما امنتنى»;خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست مىنمایم که مراایمن گردانى. خداوند متعال به او فرمود:«لاتخف انک انتالاعلى» (21) نترس. مسلما تو برترى. اى یهودى، اگر موسى(ع) امروز حضور داشت و مرا درک مىکرد و بهمن و نبوت من ایمان نمىآورد. ایمان و نبوتش هیچ نفعى به حال اونداشت. اى یهودى! از ذریه من شخصى ظهور خواهد کرد به نام مهدى(ع) کهزمان خروجش عیسى بن مریم براى یارى او فرود مىآید و پشتسر اونماز مىخواند. (22) سیاستمدارى پیامبر(ص)در عرف جهانى امروز «سیاست» را به معناى نیرنگ و دروغ براىکسب قدرت و سلطه بر مردم تعریف مىکنند، اما «سیاست» در لغت،به معناى «اداره کردن امور مملکت و حکومت کردن است». خداوندمتعال پیامبر خاتم(ص) جانشینان بر حق او، ائمه معصومین را ازبهترین سیاستمداران شمرده است در زیارت جامعه، در وصف ائمهعلیهم السلام که پرورش یافتگان مکتب نبوتند، آمده است: «وساسهالعباد». فضیل بن یسار مىگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که به بعضى ازاصحاب قیس ماصر فرمود: خداوند عز و جل پیغمبرش را تربیتکرد و نیکو تربیت فرمود. چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود: «انک لعلى خلق عظیم»; تو بر اخلاق عظیمى استوارى. سپس امر دینو امت را به او واگذار نمود تا سیاست و اداره بندگانش را بهعهده بگیرد، سپس فرمود: «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکمعنه فانتهوا» (23) ، آنچه را رسول خدا براى شما آورد، بگیرید،(و اجرا کنید) و از آنچه نهى کرد، خود دارى نمایید. رسولخدا(ص) استوار، موفق و موید به روح القدس بود و نسبتبه سیاستو تدبیر خلق هیچ گونه لغزش و خطایى نداشت و به آداب خدا تربیتشده بود،... . (24) زهد و وارستگىحضرت محمد(ص) هرگز نسبتبه دنیا و لذایذ زودگذر آن میلى نشاننداد و به آن، توجهى نکرد. آن حضرت براى هدایت مردم و رساندنآنها به سعادت دنیا و آخرت وارد عرصه سیاستشد. امام صادق(ع) مىفرماید: روزى رسول خدا(ص) در حالى که محزونبود، از منزل خارج شد فرشتهاى بر او نازل شد، در حالى که کلیدگنجهاى زمین را به همراه داشت. فرشته گفت: اى محمد(ص)، اینکلیدهاى گنجهاى زمین است. پروردگارت مىفرماید: این کلیدها رابگیر و در گنجهاى زمین را باز کن و آنچه مىخواهى از آن استفادهنما. بدون این که نزد من ذرهاى از آنها کم شود. پیامبر(ص) فرمود: دنیا خانه کسى است که خانه (واقعى) ندارد. کسانى دور آن جمع مىشوند که عقل ندارند. فرشته گفت: به آن خدایى که تو را به حق مبعوث نمود! وقتى درآسمان چهارم کلیدها را تحویل مىگرفتم، همین سخن را از فرشتهدیگرى شنیدم. (25) ابن سنان مىگوید: امام صادق(ع) فرمود: مردى نزد پیامبر(ص) آمد،در حالى که آن حضرت روى حصیرى نشسته بود که زبرى آن بر بدن آنحضرت اثر گذاشته بود، و بر بالشى از لیف خرما تکیه نموده بود،که بر گونههاى گلگونهاش نفوذ کرده بود. آن مرد در حالى کهجاهاى اثر کرده را مسح مىنمود، گفت: کسرى و قیصر (پادشاهانایران و روم) هرگز چنین راضى نمىشوند و بر حریر و دیبامىخوابند و تو (که سرور مخلوقات خدایى) بر این حصیر! پیامبر(ص) فرمود: به خدا من از آنها برتر و گرامىتر هستم. منکجا و دنیا کجا! مثال زورگذر بودن دنیا، مثال شخصى است که بردرختى سایه دار عبور مىکند، لحظه هایى از سایه درخت استفادهمىکند و وقتى سایه تمام شد، از آن جا کوچ مىکند و درخت را رهامىکند. (26) هیچ زمینهاى از زندگى پیامبر(ص) نیست، مگر این که امام صادق(ع)در آن زمینه سخنانى با ارزش دارد. به عنوان حسن ختام، به ذکر خطبهاى از آن حضرت در توصیفپیامبر(ص) اکتفا مىکنیم. خطبه امام صادق(ع) در وصف حضرت محمد(ص)برد بارى، وقار و مهربانى خدا سبب شدتا گناهان بزرگ و کارهاىزشت مردم مانع نشود که دوستترین و شریفترین پیغمبرانش، یعنىمحمد بن عبدالله(ص) را براى مردم بر گزیند. محمد بن عبدالله(ص) در حریم عزت تولد یافت: در خاندان شرافتاقامت گزید، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بیانکردند و حکمیان در وصفش اندیشه نمودند، او پاکدامنى بى نظیر،هاشمى نسبى بى مانند و بى مانندى از اهل مکه بود. حیا صفت او بود و سخاوت طبیعتش، بر متانتها و اخلاق نبوت سرشتهشده بود. اوصاف خویشتن دارىهاى رسالتبر او مهر شده بود تا آنگاه که مقدرات و قضا و قدر الهى عمر او را به پایان رسانید وحکم حتمى پروردگار او را به سرانجامش منتهى ساخت. هر امتى، امتپس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تاپدر بزرگوارش، عبدالله، هر پدرى او را به پدر دیگر تحویل داداصل و نسبش به ناپاکى آمیخته نشد و ولادت او با ازدواج نا مشروعپلید نگشت. ولادتش در بهترین طایفه، گرامىترین نواده (بنىهاشم)، شریفترین قبیله (فاطمه مخزومیه) و محفوظترین شکم باردار (آمنه دختر وهب) و امانت دارترین دامن بود. خدا او را برگزید، پسندید و انتخاب کرد سپس کلیدهاى دانش وسرچشمههاى حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمتبربندگان و بهار جهانیان باشد. خداوند کتابى را بر او نازل کرد، که بیان و توضیح هر چیزى درآن است و آن را به لغت عربى، بدون هیچ انحرافى قرار داد، بهامید این که مردم پرهیزکار شوند. آن را براى مردم بیان کرد ومعارف آن را روشن ساخت و با آن، دینش را آشکار ساخت و واجباتىرا لازم شمرد و حدودى را براى مردم وضع نمود و بیان کرد. آنهارا براى مردم آشکار نمود و آنها را آگاه ساخت. آن حضرت در آنامور، راهنمایى به سوى نجات و نشانههاى هدایتبه سوى خدامىباشد. رسول خدا(ص) رسالتش را تبلیغ کرد، ماموریتش را آشکار ساخت،بارهاى سنگین نبوت را که به عهده گرفته بود، به منزل رسانید وبه خاطر پرورگارش صبر کرد و در راهش جهاد نمود. با برنامهها و انگیزههایى که براى مردم پى ریزى نمود و منارههایى که نشانههاى آن را بر افراشت، براى امتش خیر خواهى کرد، وآنها را به سوى نجات و رستگارى فرا خواند و به یاد خدا تشویق وبه راه هدایت دلالت کرد، تا مردم پس از او گمراه نشوند. آن حضرتنسبتبه مردم دلسوز و مهربان بود.
پى نوشتها:1- حجر، آیه9. «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» 2- قلم، آیه 4. 3- فتح، آیه29. 4- مصباح الشریعه، ترجمه زین العابدین کاظمى، ص126.«خلقنىالله من صفوه نوره...» 5- جلاء العیون. ص 11. 6- همان، ص36. 7- بحار الانوار، ج16، ص101. 8- مناقب، ج 1، ص 150. 9- سفینه البحار، ج 1، ص433. 10- بحار الانوار، ج17، ص 30، 11- هند بن ابى هاله، فرزند حضرت خدیجه(س) از شوهر قبلى اش بودکه در خانه پیامبر اسلام رشد و نمو نمود. 12- بحار الانوار، ج16، ص 147148. 13- کلیات سعدى، فصل طیبات، ص533 532. 14- بقره، آیه146. 15- فتح، آیه29. 16- بقره، آیه89. 17- تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 138 و ج 5، ص77. 18- انبیاء، آیه107. 19- اصول کافى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج 2، ص 325. 20- همان، ص 321. 21- طه، آیه 68. 22- بحار الانوار، ج16، ص366. به نقل از جامع الاخبار،ص 98. 23- حشر، آیه7. 24-اصول کافى،ج 2 ص 5 و 6. 25-بحارالانوار،ج 16 ص 266. 26-بحارالانوار،ج 16 ص 282 و 283. 27-اصول کافى ج 2 332 و 333. [ جمعه 89/12/6 ] [ 8:37 صبح ] [ فاطمه ]
28 صفر رحلت پیغام دار آخرین، خاتم نبوت را نگین، حضرت رسول واپسین، عینیت قرآن کریم، حضرت رسول اکرم صلیالله علیه و آله بر مسلمانان جهان تسلیت باد.
در سال یازدهم هجرت رسول اکرم (ص) در آخرین سفرحج (در عرفه)، در مکه و در غدیرخم، در مدینه قبل از بیمارى و بعد از آن در جمع یاران و یا در ضمن سخنرانى عمومى، با صراحت و بدون هیچ ابهام، از رحلت خود خبر داد. چنان که قرآن رهروان رسول خدا (ص) را آگاه ساخته بود که پیامبر هم در نیاز به خوراک و پوشاک و ازدواج و وقوع بیمارى و پیرى مانند دیگر افراد بشر است و همانند آنان خواهد مرد. پیامبر اکرم (ص) یک ماه قبل از رحلت فرمود: «فراق نزدیک شده و بازگشت به سوى خداوند است. نزدیک است فراخوانده شوم و دعوت حق را اجابت نمایم و من دو چیز گران در میان شما مى گذارم و مىروم: کتاب خدا و عترتم، و خداوند لطیف و آگاه به من خبر داد که این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا کنار حوض کوثر برمن وارد شوند. پس خوب بیندیشید چگونه با آن دو رفتار خواهید نمود».
در حجهالوداع در هنگام رمى جمرات فرمود: «مناسک خود را از من فرا گیرید، شاید بعد از امسال دیگر به حج نیایم و هرگز مرا دیگر در این جایگاه نخواهید دید». روزى به آن حضرت خبر دادند که مردم از وقوع مرگ شما اندوهگین و نگرانند. پیامبر در حالى که به فضل بن عباس و على بنابىطالب (ع) تکیه داده بود به سوى مسجد رهسپار گردید و پس ازدرود و سپاس پروردگار، فرمود: «به من خبر داده اند شما از مرگ پیامبر خود در هراس هستید. آیا پیش از من، پیامبرى بوده است که جاودان باشد؟! آگاه باشید، من به رحمت پروردگار خود خواهم پیوست و شما نیز به رحمت پروردگار خود ملحق خواهید شد». روزی دیگر پیامبر (ص) با کمک علی (ع) و جمعی از یاران خود به قبرستان بقیع رفت و برای مردگان طلب آمرزش کرد . سپس رو به علی (ع) کرد و فرمود: «کلید گنجهای ابدی دنیا و زندگی ابدی در آن، در اختیار من گذارده شده و بین زندگی در دنیا و لقای خداوند مخیر شدهام، ولی من ملاقات با پروردگار و بهشت الهی را ترجیح داده ام». در چند روز آخر از زندگى رسول اکرم (ص) آن بزرگوار در مسجد پس از انجام نماز صبح فرمود: «اى مردم! آتش فتنهها شعله ور گردیده و فتنهها همچون پارههاى امواج تاریک شب روى آورده است. من در روز رستاخیز پیشاپیش شما هستم و شما در حوض کوثر بر من در می آئید. آگاه باشید که من درباره ثقلین از شما می پرسم، پس بنگرید چگونه پس از من درباره آن دو رفتار میکنید، زیرا که خدای لطیف و خبیر مرا آگاه ساخته که آن دو از هم جدا نمی شوند تا مرا دیدار کنند. آگاه باشید که من آن دو را در میان شما به جای نهادم ( کتاب خدا و اهل بیتم ). بر ایشان پیشی نگیرید که از هم پاشیده و پراکنده خواهید شد و درباره آنان کوتاهی نکنید که به هلاکت میرسید». آنگاه پیامبر (ص) با زحمت به سوی خانه اش به راه افتاد. مردم با چشمانی اشک آلود آخرین فرستاده الهی را بدرقه می کردند. در آخرین روزها پیامبر به علی (ع) وصیت نمود که او را غسل و کفن کند و بر او نماز بگزارد. علی (ع) که جانش با جان پیامبر آمیخته بود، پاسخ داد: «ای رسول خدا، میترسم طاقت این کار را نداشته باشم». پیامبر (ص) علی (ع) را به خود نزدیک کرد. آنگاه انگشترش را به او داد تا در دستش کند. سپس شمشیر، زره و سایر وسایل جنگی خود را خواست و همه آنها را به علی سپرد. فردای آن روز بیماری پیامبر (ص) شدت یافت اما او در همین حال نیز اطرافیان خود را درباره حقوق مردم و توجه به مردم سفارش می کرد. سپس به حاضران فرمود: «برادر و دوستم را بخواهید به اینجا بیاید». ام سلمه، همسر پیامبر گفت: «علی را بگویید بیاید. زیرا منظور پیامبر جز او کس دیگری نیست». هنگامی که علی (ع) آمد، پیامبر به او اشاره کرد که نزدیک شود. آنگاه علی (ع) را در آغوش گرفت و مدتی طولانی با او راز گفت تا آنکه از حال رفت و بیهوش شد. با مشاهده این وضع، نوادههای پیامبر (ص) حسن و حسین (ع) به شدت گریستند و خود را روی بدن رسول خدا افکندند. علی (ع) خواست آن دو را از پیامبر (ص) جدا کند. پیامبر (ص) به هوش آمد و فرمود: «علی جان آن دو را واگذار تا ببویم و آنها نیز مرا ببویند، آن دو از من بهره گیرند و من از آنها بهره گیرم». سرانجام پیامبر (ص) هنگامی که سرش بر دامان علی (ع) بود، جان به جان آفرین تسلیم کرد. [ پنج شنبه 89/11/14 ] [ 8:38 صبح ] [ فاطمه ]
.مبعث پیام آور نور و رحمت حضرت محمد (ص) بر شیفتگان و عاشقان آن حضرت مبارک باد
و آن شب تا سحر غار حرا خورشید باران بود زمان،دل بی قرار لحظه تکوین قرآن بود سکوت لحظه ها را می شکست از آه خود مردی که در هر قطره اشک او غمی دیرین نمایان بود امین مکه را می گویم آن نارفته مکتب را یتیم خسته آری او که چندین سال چوپان بود هُبَل آن سو میان کعبه در آشفته خوابی سرد و عزی غرق حیرت از خدا بودن پشیمان بود حضور عرشیان را در حریم خود حرا حس کرد که «اقرأباسم ربک» یا محمد ذکر آنان بود
روزگاری بود میوه اش فتنه ، خوراکش مردار ، زندگی اش آلوده ، سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند . تازیانه ستم ، عاطفه را از چهره ها می سترد . تاریکی ، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی گناه ، در خاک سرد زنده به گور می شدند. و در این هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید.
[ جمعه 89/4/18 ] [ 10:35 صبح ] [ فاطمه ]
خلوت غار حرا را آشوبى بر آشفته است ، نسیم آسمانى همراز روحى گشته که مانوس با آسمان است ، ستاره اى که با فروغش آتشکده ها را به دست غروب سپرد و کنگره هاى کاخ استبداد کسرى را فرو ریخت ، اینک پیام رسالت نجوا می کند. راهى از نور در امتداد آسمان تا زمین مکه و افق تا افق ، فرشتگان صف در صف از جبرئیل تا میکائیل و غار حراء در هاله اى از نور، با خورشیدى در میان ، جبرئیل ارام بر زمین گام میگذارد، زمین حریر گون میشود، نبض زمان تند میزند، شب مى گریزد، چلچراغ هستى به استقبال مى شتابد، سفیر وحى دفتر مى گشاید، امین را میخواند که : محمد بخوان ! نگار درس ناخوانده با بهت به سفیر می نگرد: چه بخوانم ؟ بخوان بنام خدایى که خلق از او پیدا شد و این خلق از او دانا شد. بدینسان حرا با حریم رسالت ، کعبه امال عشاق میشود و اولین قطره از دریاى بزرگ وحى درون غار ریزش میکند و غار به پهناى دریا می شود. فروغ نگاهش گرما بخش ساقه هاى شکننده و ظریفى میشود که زیر خروارها، خاک جاهلیت خرد میشدند. خنکناى گواراى کلامش ، آتش نمرودیان را به خاکستر مى نشاند. بد بیضائى او بساط سحر و کفر و عناد درهم مى ریزد، دم مصطفائیش ، عطر خوشبوى زندگى مى پراکند، دلهاى فرو مرده در انتظار قاصد بیداریند. ارى محمد (ص ) قاصد بیدارى دلها می شود، ارى محمد (ص ) عازم پیکار با بت ها میشود. نور رسالت مصطفى بر بوستان على علیه السلام و فاطمه علیها السلام مى تابد و کوثر وجود فاطمه علیها السلام عطیه هاى هدایت را بر دنیاى ناقص و ابتر مردمان مى بخشاید صراط مستقیم با نور ترسیم میشود، از حسن و حسین علیه السلام تا مهدى (عج ) رایت رسالت از بعثت محمد (ص ) تا میلاد وارث بر چکاده بلند امامت به اهتزاز مى آید و میلاد قائم (عج ) بر گوش بازنشسگان از حقیقت سیلى مى نوازد. حضور حجت ، پاى بهانه گیرى را به زنجیر میکشد، انسان براى گریز از خسران دل ! ولایت ولى عصر مى سپارد تا با استمداد از ابا صالح در زمره صالحین باشد. صاحب از وراى زمان و اعصار و تاریخ ، جانها را تصاحب میکند. بعثت و حضور محمد (ص )، فروغ چشمان کم سوى منتظران سوخته در هجران منتظر قائم میشود و عزیز مصر را به کنعان وجود مى خواند. اینک همان چشمان که به التماس نجات بر استان حرا مى نگریست در افق اعلى به انتظار آمدن منجى که وارث بزرگ بعثت است لحظه شمارى مى کند. ارى مهدى خواهد آمد، منتقم خواهد آمد و به اسم رب کتاب قطور رحمت و محبت را بر تمام کائنات خواهد خواند.
[ جمعه 89/4/18 ] [ 10:33 صبح ] [ فاطمه ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |