بهونه خلقت |
اذان بگو، مؤذن!مؤذن! در گوش یکایک زمینیان اذان بگوی! بشر، بدون وحی، کودکی بیش نیست؛ مشغول بازی کودکانه عقل. اذان بگو در گوش بشر که امروز، همه زمینیان، در صدای خوشحالی محمد، دوباره متولد شده اند. امروز، روز تازگی است؛ روز خانه تکانی زمین از خستگی جهل. ...موذن اذان بگو!...
بعثت پیامبر اکرم (ص)بر تمامی مسلمانان مبارک باد [ جمعه 90/4/3 ] [ 11:31 صبح ] [ فاطمه ]
سید محمد در روز دوم آبان ماه سال 1307 در محله لومیان شهر اصفهان متولد شد. پدرش سید فضل الله مردی روحانی و متقی بود و در هفته دو روز را به روستاهای اطراف می رفت تا آنان نیز بتوانند نماز را به جماعت بخوانند. سید در سن 4 سالگی آموختن را آغاز نمود. در سن 7 سالگی برای رفتن به مدرسه آماده شد و چون کودکی تیز و باهوش بود در کلاس چهارم ثبت نام کرد. سال ششم ابتدایی به عنوان نفر دوم شهر معرفی گشت. اما به همراهی دکتر باهنر در بخش برنامه ریزی کتاب وزارت آموزش و پرورش به تهیه و تدوین کتاب دینی برای مداری اقدام کرد و از این طرق فکر دینی و آشنایی با قرآن را وارد کتب درسی نمود. دکتر در روز اول بهمن ماه سال 1354 از رساله ی دکترای خود تحت عنوان « مسایل مابعدالطبیعه در قرآن » با راهنمایی استاد مطهری، که استاد راهنمای ایشان بود دفاع کرد. چرا که تا آن زمان به علت انجام فعالیتهای فرهنگی سیاسی نتوانسته بود آن را به پایان برساند. در سال 1357 بار دیگر برای چند روز به زندان افتاد و بعد از رهایی به دیدار امام (ره) در پاریس رفت و هسته اصلی شورای انقلاب که متشکل از آقایان استاد مطهری، هاشمی رفسنجانی، موسوی اردبیلی، باهنر و شخص خود ایشان بود، را با نظر امام (ره) تشکیل داد. آیت الله بهشتی با پیروزی انقلاب به عنوان دبیر شورای انقلاب معرفی گشت و بعد از تعیین اعضای مجلس خبرگان به انتخاب مردم تدوین قانون اساسی را بر عهده گرفت و با آوردن دلایل و براهین مستند اصل ولایت فقیه را در مجلس خبرگان به تصویب رساند. دکتر در این سالها حزب جمهوری اسلامی را به یاری دوستان و افراد حزب اللهی تأسیس کرد. [ چهارشنبه 90/4/1 ] [ 6:36 عصر ] [ فاطمه ]
* امام رضاعلیه السلام: زیارَةُ قَبرِ أبی مِثلُ زِیارَةِ قَبِر الحُسَینِ؛ زیارت قبر پدرم، موسى بن جعفرعلیه السلام، مانند زیارت قبر حسینعلیه السلام است. * روایت شده است: أنّهُ (الکاظِم َعلیه السلام) کانَ یَبِکی مِن خَشیَةِ اللَّهِ حَتّى تَخضَلَّ لِحیَتُهُ بِالدُّمُوعِ؛ امام کاظم همواره از بیم خدا مىگریست، چندان که محاسنش از اشک تر مىشد. * امام کاظم علیه السلام: ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ: نَکثُ الصَّفَقَةِ و تَرکُ السُّنَّةِ و فِراقُ الجَماعَةِ؛ سه چیز تباهى مىآورد: پیمان شکنى، رها کردن سنّت و جدا شدن از جماعت. * امام کاظم علیه السلام: عَونُکَ لِلضَّعیفِ أفضَلُ الصَّدَقَةِ؛ کمک کردن تو به ناتوان، بهترین صدقه است. * امام کاظم علیه السلام: لَو کانَ فِیکُم عِدَّةُ أهلِ بَدرٍ لَقامَ قائمُنا؛ اگر به تعداد اهل بدر (مؤمن کامل) در میان شما بود، قائم ما قیام مىکرد. * امام کاظم علیه السلام: لَیسَ مِنّا مَن لَم یُحاسِب نَفسَهُ فی کُلِّ یَومٍ؛ کسى که هر روز خود را ارزیابى نکند، از ما نیست. * امام کاظم علیه السلام: ما مِن شَىءٍ تَراهُ عَیناکَ إلّا و فیهِ مَوعِظَةٌ؛ در هر چیزى که چشمانت مىبیند، موعظهاى است. * امام کاظم علیه السلام: مَن کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَف َّ اللَّهُ عَنهُ عَذابَ یَومِ القِیامَة؛ هر کس خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند عذاب خود را در روز قیامت از او باز مىدارد. * امام کاظم علیه السلام: إذا کانَ ثَلاثَةٌ فی بَیتٍ فَلا یَتَناجى إثنانِ دونَ صاحِبِهِما فَإنَّ ذلِکَ مِمّایَغُمُّهُ؛ هر گاه سه نفر در خانه اى بودند، دو نفرشان با هم نجوا نکنند؛ زیرا نجوا کردن، نفر سوم را ناراحت مىکند. * امام کاظم علیه السلام: إیّاکَ أن تَمنَعَ فی طاعَةِ اللَّهِ فَتُنفِقُ مِثلَیهِ فی مَعصِیَةِ اللَّهِ؛ مبادا از خرج کردن در راه طاعت خدا خوددارى کنى، و آنگاه دو برابرش را در معصیت خدا خرج کنى. * امام کاظم علیه السلام: لاتُذهِبِ الحِشمَةَ بَینَکَ و بَینَ أخیکَ وَأبْقِ مِنها فَإنَّ ذَهابَها ذَهابُ الحَیاءِ؛ مبادا حریم میان خود و برادرت را (یکسره) از میان ببرى؛ چیزى از آن باقى بگذار؛ زیرا از میان رفتن آن، از میان رفتن شرم و حیا است. * امام کاظم علیه السلام: أبلِغ خَیراً و قُل خَیراً ولا تَکُن أمُّعَةً؛ خیر برسان و سخن نیک بگو و سست رأى و فرمانبرِ هر کس مباش. *امام کاظم علیه السلام: المُصیبَةُ لِلصّابِرِ واحِدَةٌ و لِلجازِعِ اثنَتانِ؛ مصیبت براى شکیبا یکى است و براى ناشکیبا دو تا. * امام کاظم علیه السلام: الصَّبرُ عَلَى العافِیَةِ أعظَمُ مِنَ الصَّبرِ عَلَى البَلاءِ؛ شکیبایى در عافیت بزرگتر است از شکیبایى در بلا. منبع: www.irib.ir
[ سه شنبه 90/3/31 ] [ 7:19 عصر ] [ فاطمه ]
در طول تاریخ بشریت، کم تر انسانى وجود دارد که مانند پیامبراسلام تمام خصوصیات زندگى اش به طور واضح و روشن بیان و ثبتشدهباشد. خداوند متعال در قرآن کریم کتابى که خود حافظ اوست (1) و بدونهیچ تغییرى تا قیامتباقى استبا زیباترین عبارات و کاملترینبیانات، آن حضرت را معرفى نموده و با عالىترین صفات ستوده است. خداوند متعال مىفرماید: «انک لعلى خلق عظیم»; (2) اى پیامبر! تو بر اخلاقى عظیم استوار هستى. نیز مىفرماید: «محمد رسولالله و الذین معه اشداو على الکفاررحماء بینهم. » (3) محمد(ص) فرستاده خداست و کسانى که با اوهستند در برابر کفار سر سخت و در میان خود مهربانند. محققان، تاریخ نویسان و دانشمندان در ابعاد گوناگون زندگى حضرتمحمد(ص) سخن گفتهاند. اما ائمه علیهم السلام با نگاهى ژرف و دقیق سیماى آن شخصیتبىنظیر و در یکتاى عالم خلقت را به تماشا نشسته، به معرفى زندگى،مبارزات و آموزههاى آن حضرت پرداختند. در این نوشتار بر آنیم تا گوشه هایى از زندگى و شخصیتحضرتمحمد(ص) را از نگاه امام صادق(ع) به تماشا بنشینیم. تولد نورامام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود: پیامبر اکرم(ص)فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفرید (4) نیز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اکرم(ص)فرمود: «اى محمد! قبل از این که آسمانها، زمین، عرش و دریا راخلق کنم. نور تو و على را آفریدم...». (5) ثقهالاسلام کلینى(ره) مىنویسد: امام صادق(ع) فرمود: «هنگام ولادتحضرت رسول اکرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامى پیامبر)بود. یکى از آن دو به دیگرى گفت: آیا مىبینى آنچه را منمىبینم؟ دیگرى گفت: چه مىبینى؟ او گفت: این نور ساطع که ما بین مشرق ومغرب را فرا گرفته است! در همین حال، ابوطالب(ع) وارد شد و بهآنها گفت: چرا در شگفتید؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به گفت. ابوطالب به اوگفت: مىخواهى بشارتى به تو بدهم؟ او گفت: آرى. ابو طالب گفت: از تو فرزندى به وجود خواهد آمد که وصى این نوزاد، خواهد بود (6) نامهاى پیامبرکلبى، از نسب شناسان بزرگ عرب مىگوید: امام صادق(ع) از منپرسید: در قرآن چند نام از نامهاى پیامبر خاتم(ص) ذکر شده است؟ گفتم: دو یا سه نام. امام صادق(ع) فرمود: ده نام از نامهاى پیامبر اکرم در قرآنآمده است: محمد، احمد، عبدالله، طه، یس، نون، مزمل، مدثر، رسولو ذکر. سپس آن حضرت براى هر اسمى آیهاى تلاوت فرمود. نیز فرمود: «ذکر» یکى از نامهاى محمد(ص) است و ما (اهلبیت) «اهل ذکر»هستیم. کلبى! هر چه مىخواهى از ما سؤال کن. کلبى مىگوید: (از ابهت صادق آل محمد(ع» به خدا سوگند! تمامقرآن را فراموش کردم و یک حرف به یادم نیامد تا سؤال کنم. (7) برخى چهارصد نام و لقب پیامبر(ص) که در قرآن آمده است، را برشمردهاند. (8) عظمت نام محمد(ص)جلوه نام محمد(ص) براى امام صادق(ع) به گونهاى بود که هر گاهنام مبارک حضرت محمد(ص) به میان مىآمد، عظمت و کمال رسولخدا(ص) چنان در وى تاثیر مىگذاشت، که رنگ چهرهاش گاهى سبز وگاهى زرد مىشد، به طورى که آن حضرت در آن حال، براى دوستان نیزنا آشنا مىنمود. (9) امام صادق(ع) گاهى بعد از شنیدن نام پیامبر(ص) مىفرمود: جانمبه فدایش. اباهارون مىگوید: روزى به حضور امام صادق(ع) شرفیابشدم. آن حضرت فرمود: اباهارون! چند روزى است که تو را ندیدهام. عرض کردم: خداوند متعال به من پسرى عطا فرمود. آن حضرت فرمود: خدا او را براى تو مبارک گرداند چه نامى براى او انتخابکردهاى؟ گفتم: او را محمد نامیدهام. امام صادق(ع) تا نام محمد را شنید (به احترام آن حضرت) صورتمبارکش را به طرف زمین خم کرد، نزدیک بود گونههاى مبارکش بهزمین بخورد. آن حضرت زیرلب گفت: محمد، محمد، محمد. سپس فرمود: جان خودم،فرزندانم، پدرم و جمیع اهل زمین فداى رسول خدا(ص)باد! او رادشنام مده! کتک نزن! بدى به او نرسان! بدان! در روى زمینخانهاى نیست که در آن نام محمد وجود داشته باشد، مگر این که آنخانه در تمام ایام مبارک خواهد بود. سیماى محمد(ص) (10)امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام حسن(ع) از دائىاش، «هند بن ابىهاله» (11) که در توصیف چهره پیامبر(ص) مهارت داشت، در خواستنمود تا سیماى دل آراى خاتم پیامبران(ص) را براى وى توصیفنماید. هند بن ابى هاله در پاسخ گفت: «رسول خدا(ص) در دیدههابا عظمت مىنمود، در سینهها مهابتش وجود داشت .قامتش رسا، مویشنه پیچیده و نه افتاده، رنگش سفید و روشن، پیشانیش گشاده،ابروانش پرمو و کمانى و از هم گشاده، در وسط بینى برآمدگىداشت، ریشش انبوه، سیاهى چشمش شدید، گونه هایش نرم و کمگوشت.دندان هایش باریک و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راهرفتن با وقار حرکت مىکرد. وقتى به چیزى توجه مىکرد به طور عمیقبه آن مىنگریست، به مردم خیره نمىشد، به هر کس مىرسید سلاممىکرد، همواره هادى و راهنماى مردم بود. براى از دست دادن امور دنیایى خشمگین نمىشد. براى خدا چنان غضبمىنمود که کسى او را نمىشناخت. اکثر خندیدن آن حضرت تبسم بود،برترین مردم نزد وى کسى بود که، بیشتر مواسات و احسان و یارىمردم نماید...» (12) سعدى با الهام از روایات، در اشعار زیبایى آن حضرت را چنینتوصیف نمود: ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نروید به اعتدال محمد قدر فلک را کمال ومنزلتى نیست در نظر قدر با کمال محمد وعده دیدار هر کسى به قیامت لیله اسرى شب وصال محمد آدم و نوح و خلیل و موسى وعیسى آمده مجموع در ظلال محمد عرصه گیتى مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد و آنهمه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد شمس و قمر در زمین حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شاید اگر آفتاب و ماه نتابد پیش دو ابروى چون هلال محمد چشم مرا تا بخواب دید جمالش خواب نمیگیرد از خیال محمد سعدى اگر عاشقى کنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد (13) اوصاف پیامبر در تورات و انجیلخداوند متعال در وصف پیامبر(ص) فرمود:«الذین ءاتینهم الکتبیعرفونه کما یعرفون ابناءهم و ان فریقا منهم لیکتمون الحق و همیعلمون» (14) کسانى که کتاب آسمانى به آنان دادیم، او را همچون فرزندان خودمىشناسند; (ولى) جمعى از آنان، حق را آگاهانه کتمان مىکنند. امام صادق(ع) فرمود:«یعرفونه کما یعرفون ابناءهم» زیراخداوند متعال در تورات و انجیل و زبور، حضرت محمد(ص)، مبعث،مهاجرت، و اصحابش را چنین توصیف نمود:«محمد رسولالله و الذینمعه اشداء على الکفار رحماء بینهم...» محمد(ص) فرستاده خداست; و کسانى که با او هستند در برابر کفارسرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. پیوسته آنها را در حالرکوع و سجود مىبینى، در حالى که همواره فضل خدا و رضاى او راطلبند. نشانه آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است. این،توصیف آنان در تورات و توصیف آنان در انجیل است... . (15) امام صادق(ع) فرمود: این، صفت رسول خدا(ص) و اصحابش در تورات وانجیل است. زمانى که خداوند پیامبر خاتم(ص) را به رسالت مبعوثنمود اهل کتاب (یهود و نصارى) او را شناختند اما نسبتبه اوکفر ورزیدند، همان گونه که خداوند متعال فرمود: «فلما جاءهمما عرجوا کفروا به» (16) هنگامى که این پیامبر نزد آنها آمد که(از قبل) او را شناخته بودند، به او کافر شدند. (17) خداوند متعال در قرآن کریم، در وصف پیامبر(ص) مىفرماید: «و ماارسلناک الا رحمه للعالمین» (18) ما تو را جز براى رحمت جهانیاننفرستادیم. قرآن نیز مىفرماید:اشداء على الکفار رحماءبینهم...»، در برابر کفار سرسخت و شدید و در میان خود مهربانند. این دوچگونه با هم جمع مىشوند؟ توجه به این آیه براى طرفدارى اندیشه تسامح و تساهل ضرورى است. آیا ممکن است کاملترین انسان، که با کاملترین کتاب آسمانى براىهدایت تمام جهانیان مبعوث گردیده است در مقابل دشمنان دین هیچعکس العملى جز مهربانى نداشته باشد؟! براى اداره جامعه دینى و بقاى آن باید در مقابل دشمنان دینایستاد شدت عمل نسبتبه کافران و مبارزه با آنها براى از بینبردن موانع هدایت عین رحمت است. برترین مخلوقحسین بن عبدالله مىگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: آیا رسولخدا(ص) سرور فرزندان آدم بود؟ آن حضرت فرمود: قسم به خدا، اوسرور همه مخلوقات خداوند بود. خدا هیچ مخلوقى را بهتر ازمحمد(ص) نیافرید (19) امام صادق(ع) در حدیث دیگرى فرمود: چون رسول خدا(ص) را بهمعراج بردند جبرئیل تا مکانى با وى همراه بود و از آن به بعداو را همراهى نمىکرد. پیامبر(ص) فرمود: جبرئیل، در چنین حالىمرا تنها مىگذارى؟! جبرئیل گفت: تو برو. سوگند به خدا در جایىقدم گذاشتهاى که هیچ بشرى قدم نگذاشته و بیش از تو بشرى به آنجا راه نیافته است (20) معمر بن راشد مىگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود: یک نفریهودى خدمت رسول خدا(ص) رسید و به دقت او را نگریست. پیامبر اکرم(ص) فرمود: اى یهودى! چه حاجتى دارى؟ یهودى گفت: آیا تو برترى یا موسى بن عمران; آن پیامبرى که خدا با او تکلمکرد و تورات و انجیل را بر او نازل نمود، و به وسیله عصایشدریا را براى او شکافت و به وسیله ابر بر او سایه افکند؟ پیامبر(ص) فرمود: خوش آیند نیست که بنده خود ستایى کند ولکن(در جوابت) مىگویم که حضرت آدم(ع) وقتى خواست از خطاى خود توبهکند، گفت: «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لما غفرت لى»،خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو مىخواهم که مرا عفو نمایى. خداوند نیز توبهاش را پذیرفت. حضرت نوح(ع) وقتى از غرق شدن دردریا ترسید گفت «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لماانجیتنى منالغرق»; خدایا به حق محمد و آل محمد از تو در خواستمىکنم. مرا از غرق شدن نجات بدهى. خداوند نیز او را نجات داد. حضرت ابراهیم(ع) در داخل آتش گفت:«اللهم انى اسالک بحق محمد وآل محمد لما انجیتنى منها»; خدایا! به حق محمد و آل محمد ازتو مىخواهم که مرا از آتش نجات دهى. خداوند نیز آتش را براى اوسرد و گوارا نمود. حضرت موسى(ع) وقتى عصایش را به زمین انداخت و در خود احساس ترسنمود گفت: «اللهم انى اسالک بحق محمد و آل محمد لما امنتنى»;خدایا! به حق محمد و آل محمد از تو در خواست مىنمایم که مراایمن گردانى. خداوند متعال به او فرمود:«لاتخف انک انتالاعلى» (21) نترس. مسلما تو برترى. اى یهودى، اگر موسى(ع) امروز حضور داشت و مرا درک مىکرد و بهمن و نبوت من ایمان نمىآورد. ایمان و نبوتش هیچ نفعى به حال اونداشت. اى یهودى! از ذریه من شخصى ظهور خواهد کرد به نام مهدى(ع) کهزمان خروجش عیسى بن مریم براى یارى او فرود مىآید و پشتسر اونماز مىخواند. (22) سیاستمدارى پیامبر(ص)در عرف جهانى امروز «سیاست» را به معناى نیرنگ و دروغ براىکسب قدرت و سلطه بر مردم تعریف مىکنند، اما «سیاست» در لغت،به معناى «اداره کردن امور مملکت و حکومت کردن است». خداوندمتعال پیامبر خاتم(ص) جانشینان بر حق او، ائمه معصومین را ازبهترین سیاستمداران شمرده است در زیارت جامعه، در وصف ائمهعلیهم السلام که پرورش یافتگان مکتب نبوتند، آمده است: «وساسهالعباد». فضیل بن یسار مىگوید: از امام صادق(ع) شنیدم که به بعضى ازاصحاب قیس ماصر فرمود: خداوند عز و جل پیغمبرش را تربیتکرد و نیکو تربیت فرمود. چون تربیت او را تکمیل نمود، فرمود: «انک لعلى خلق عظیم»; تو بر اخلاق عظیمى استوارى. سپس امر دینو امت را به او واگذار نمود تا سیاست و اداره بندگانش را بهعهده بگیرد، سپس فرمود: «ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکمعنه فانتهوا» (23) ، آنچه را رسول خدا براى شما آورد، بگیرید،(و اجرا کنید) و از آنچه نهى کرد، خود دارى نمایید. رسولخدا(ص) استوار، موفق و موید به روح القدس بود و نسبتبه سیاستو تدبیر خلق هیچ گونه لغزش و خطایى نداشت و به آداب خدا تربیتشده بود،... . (24) زهد و وارستگىحضرت محمد(ص) هرگز نسبتبه دنیا و لذایذ زودگذر آن میلى نشاننداد و به آن، توجهى نکرد. آن حضرت براى هدایت مردم و رساندنآنها به سعادت دنیا و آخرت وارد عرصه سیاستشد. امام صادق(ع) مىفرماید: روزى رسول خدا(ص) در حالى که محزونبود، از منزل خارج شد فرشتهاى بر او نازل شد، در حالى که کلیدگنجهاى زمین را به همراه داشت. فرشته گفت: اى محمد(ص)، اینکلیدهاى گنجهاى زمین است. پروردگارت مىفرماید: این کلیدها رابگیر و در گنجهاى زمین را باز کن و آنچه مىخواهى از آن استفادهنما. بدون این که نزد من ذرهاى از آنها کم شود. پیامبر(ص) فرمود: دنیا خانه کسى است که خانه (واقعى) ندارد. کسانى دور آن جمع مىشوند که عقل ندارند. فرشته گفت: به آن خدایى که تو را به حق مبعوث نمود! وقتى درآسمان چهارم کلیدها را تحویل مىگرفتم، همین سخن را از فرشتهدیگرى شنیدم. (25) ابن سنان مىگوید: امام صادق(ع) فرمود: مردى نزد پیامبر(ص) آمد،در حالى که آن حضرت روى حصیرى نشسته بود که زبرى آن بر بدن آنحضرت اثر گذاشته بود، و بر بالشى از لیف خرما تکیه نموده بود،که بر گونههاى گلگونهاش نفوذ کرده بود. آن مرد در حالى کهجاهاى اثر کرده را مسح مىنمود، گفت: کسرى و قیصر (پادشاهانایران و روم) هرگز چنین راضى نمىشوند و بر حریر و دیبامىخوابند و تو (که سرور مخلوقات خدایى) بر این حصیر! پیامبر(ص) فرمود: به خدا من از آنها برتر و گرامىتر هستم. منکجا و دنیا کجا! مثال زورگذر بودن دنیا، مثال شخصى است که بردرختى سایه دار عبور مىکند، لحظه هایى از سایه درخت استفادهمىکند و وقتى سایه تمام شد، از آن جا کوچ مىکند و درخت را رهامىکند. (26) هیچ زمینهاى از زندگى پیامبر(ص) نیست، مگر این که امام صادق(ع)در آن زمینه سخنانى با ارزش دارد. به عنوان حسن ختام، به ذکر خطبهاى از آن حضرت در توصیفپیامبر(ص) اکتفا مىکنیم. خطبه امام صادق(ع) در وصف حضرت محمد(ص)برد بارى، وقار و مهربانى خدا سبب شدتا گناهان بزرگ و کارهاىزشت مردم مانع نشود که دوستترین و شریفترین پیغمبرانش، یعنىمحمد بن عبدالله(ص) را براى مردم بر گزیند. محمد بن عبدالله(ص) در حریم عزت تولد یافت: در خاندان شرافتاقامت گزید، حسب و نسبش آلوده نگشت، صفاتش را دانشمندان بیانکردند و حکمیان در وصفش اندیشه نمودند، او پاکدامنى بى نظیر،هاشمى نسبى بى مانند و بى مانندى از اهل مکه بود. حیا صفت او بود و سخاوت طبیعتش، بر متانتها و اخلاق نبوت سرشتهشده بود. اوصاف خویشتن دارىهاى رسالتبر او مهر شده بود تا آنگاه که مقدرات و قضا و قدر الهى عمر او را به پایان رسانید وحکم حتمى پروردگار او را به سرانجامش منتهى ساخت. هر امتى، امتپس از خود را به آمدنش مژده داد. نسل به نسل از حضرت آدم تاپدر بزرگوارش، عبدالله، هر پدرى او را به پدر دیگر تحویل داداصل و نسبش به ناپاکى آمیخته نشد و ولادت او با ازدواج نا مشروعپلید نگشت. ولادتش در بهترین طایفه، گرامىترین نواده (بنىهاشم)، شریفترین قبیله (فاطمه مخزومیه) و محفوظترین شکم باردار (آمنه دختر وهب) و امانت دارترین دامن بود. خدا او را برگزید، پسندید و انتخاب کرد سپس کلیدهاى دانش وسرچشمههاى حکمت را به او داد. او را مبعوث نمود تا رحمتبربندگان و بهار جهانیان باشد. خداوند کتابى را بر او نازل کرد، که بیان و توضیح هر چیزى درآن است و آن را به لغت عربى، بدون هیچ انحرافى قرار داد، بهامید این که مردم پرهیزکار شوند. آن را براى مردم بیان کرد ومعارف آن را روشن ساخت و با آن، دینش را آشکار ساخت و واجباتىرا لازم شمرد و حدودى را براى مردم وضع نمود و بیان کرد. آنهارا براى مردم آشکار نمود و آنها را آگاه ساخت. آن حضرت در آنامور، راهنمایى به سوى نجات و نشانههاى هدایتبه سوى خدامىباشد. رسول خدا(ص) رسالتش را تبلیغ کرد، ماموریتش را آشکار ساخت،بارهاى سنگین نبوت را که به عهده گرفته بود، به منزل رسانید وبه خاطر پرورگارش صبر کرد و در راهش جهاد نمود. با برنامهها و انگیزههایى که براى مردم پى ریزى نمود و منارههایى که نشانههاى آن را بر افراشت، براى امتش خیر خواهى کرد، وآنها را به سوى نجات و رستگارى فرا خواند و به یاد خدا تشویق وبه راه هدایت دلالت کرد، تا مردم پس از او گمراه نشوند. آن حضرتنسبتبه مردم دلسوز و مهربان بود.
پى نوشتها:1- حجر، آیه9. «انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون» 2- قلم، آیه 4. 3- فتح، آیه29. 4- مصباح الشریعه، ترجمه زین العابدین کاظمى، ص126.«خلقنىالله من صفوه نوره...» 5- جلاء العیون. ص 11. 6- همان، ص36. 7- بحار الانوار، ج16، ص101. 8- مناقب، ج 1، ص 150. 9- سفینه البحار، ج 1، ص433. 10- بحار الانوار، ج17، ص 30، 11- هند بن ابى هاله، فرزند حضرت خدیجه(س) از شوهر قبلى اش بودکه در خانه پیامبر اسلام رشد و نمو نمود. 12- بحار الانوار، ج16، ص 147148. 13- کلیات سعدى، فصل طیبات، ص533 532. 14- بقره، آیه146. 15- فتح، آیه29. 16- بقره، آیه89. 17- تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 138 و ج 5، ص77. 18- انبیاء، آیه107. 19- اصول کافى، ترجمه سید جواد مصطفوى، ج 2، ص 325. 20- همان، ص 321. 21- طه، آیه 68. 22- بحار الانوار، ج16، ص366. به نقل از جامع الاخبار،ص 98. 23- حشر، آیه7. 24-اصول کافى،ج 2 ص 5 و 6. 25-بحارالانوار،ج 16 ص 266. 26-بحارالانوار،ج 16 ص 282 و 283. 27-اصول کافى ج 2 332 و 333. [ جمعه 89/12/6 ] [ 8:37 صبح ] [ فاطمه ]
امام حسن عسکری (علیه السلام) فرمودند: "پارساترین مردم کسی است که در نزد شبهات (اموری که شخص حرمت یا حلیت آنها را نداند) توقف نماید (و به پیش نرود)؛ عابدترین مردم کسی است که واجبات را بر پا دارد؛ زاهدترین مردم کسی است که حرام را رها نماید؛ سختکوشترین مردم کسی است که گناهان را ترک کند."(1) ابوالأدیان گوید: من خدمتکار امام حسن عسکری (علیه السلام) بودم و نامههای حضرت را به شهرها حمل مینمودم. در آن بیماری که امام یازدهم به دنبال آن به شهادت رسید بر آن حضرت وارد گشتم. (ظاهرا آن بیماری به علت خورانیدن زهر توسط معتمد عباسی به آن حضرت بود.) حضرت نامههایی را به من دادند و فرمودند که اینها را به مدائن برسان. تو 14 روز حضور نخواهی داشت (سفر تو 14 روز طول خواهد کشید) و روز 15 به سامرا وارد میشوی و صدای شیون از خانه من میشنوی و من در آن هنگام بر روی مغسل قرار دارم (مرا در آن هنگام غسل میدهند). ابوالأدیان گوید: گفتم ای آقای من، امر امامت پس از شما با کیست؟ حضرت فرمود: کسی که جواب نامه های مرا از تو بخواهد. گفتم: بیشتر راهنمایی کنید، فرمودند: کسی که بر من نماز گزارد، او قائم پس از من است. گفتم: باز هم بیشتر راهنمایی کنید. حضرت فرمود: کسی که از درون همیان خبر دهد، قائم پس از من است. هیبت امام عسکری (علیه السلام) مانع شد که من سؤال نمایم که منظور امام کدام همیان است. نامهها را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفتم. همانگونه که امام به من فرموده بودند تا به سامرا بازگشتم، 15 روز گذشت. و در این هنگام مشاهده نمودم که صدای ناله و شیون از خانه امام عسکری بلند است و پیکر مطهر امام را غسل میدهند و بر در خانه جعفر کذاب (برادر ناخلف امام عسکری (علیه السلام)) ایستاده است و مردم او را به خاطر شهادت امام عسکری (علیه السلام) تعزیت میدهند و به خاطر جانشینی ایشان، به او تهنیت گویند. ابو الادیان گوید: با خود گفتم که اگر این شخص فاسد زمام امامت مسلمین را بر عهده گیرد، همانا امامت باطل خواهد گشت. در این هنگام شخصی خطاب به جعفر کذاب گفت که برادر شما را کفن نمودهاند، پس برخیز و بر او نماز گزار. جعفر کذاب به همراه مردمی که اجتماع نموده بودند، به خانه وارد شد و بر بالای پیکر مطهر حضرت ایستاد تا نماز را اقامه نماید. هنگامی که میخواست تکبیر بگوید، ناگاه کودکی گندمگون، پیچیده موی و گشاده دندان جلو آمد و ردای او را گرفت و فرمود: ای عمو، عقب بایست، من برای نماز گزاردن بر پدرم سزاوارترم. پس آن کودک بر امام یازدهم نماز گزارد و آن حضرت را کنار قبر مطهر امام هادی (علیه السلام) دفن نمود. سپس به من فرمود: ای بصری، جواب نامههایی را که در نزد توست به من بده. من جوابها را به او دادم و در نزد خویش گفتم که 2 نشانه محقق شد. اما هنوز مسأله همیان باقی مانده است. ما نشسته بودیم که فردی از جانب شهر قم آمد و به دنبال امام عسکری (علیه السلام) میگشت. هنگامی که از شهادت حضرت مطلع گشت، با راهنمایی عدهای به نزد جعفر کذاب رفت و گفت: در نزد ما نامهها و مقداری پول است (که از جانب مردم برای امام عسکری (علیه السلام) آوردهایم) پس بگو این نامهها از کیست و پول چه میزان است؟ جعفر خطاب به او گفت آیا از من توقع داری که غیب بدانم؟ در این هنگام خادمی وارد گشت و گفت در نزد شما نامههای فلان و فلان هست و مقدار پول نیز 1000 دینار است که 10 دینار آن آب طلا دارد. پس آنان نامهها و پول را به او دادند و گفتند کسی که تو را فرستاده امام پس از امام عسکری است ...
« برگرفته از کتاب منتخب الاثر، تالیف آیت الله العظمی صافی گلپایگانی » و بدین ترتیب بود که بر طبق مشیت الهی، وجود مقدس امام عصر (عج) پس از پدر بزرگوار خویش، و در سنین کودکی همانند یحیی نبی (که بنا بر نص آیه قرآن در کودکی به رسالت رسید)، زمام امامت را از جانب خداوند بر عهده گرفتند. 8 ربیعالاول، سالروز شهادت امام حسن بن علی العسکری (علیه السلام) را به محضر مبارک امام عصر (عج) و سایر مسلمین تسلیت و تعزیت باد. [ جمعه 89/12/6 ] [ 8:25 صبح ] [ فاطمه ]
5 ربیع الاول - وفات حضرت سکینه بنت الحسین(ع) - سال 117 هجرى قمرى
حضرت سکینه، دختر ابى عبدالله الحسین )ع( و رباب، دختر امرء القیس است. نام اصلى وى، " آمنه" یا " امیمه" بود و مادرش رباب او را به " سکینه" ملقّب ساخت.(1) این بانوى شریف علوى در دامن مهرانگیز پدر ارجمندش حضرت امام حسین )ع( و مادر گرانمایهاش حضرت رباب )س( و عمه بزرگوارش حضرت زینب کبرى)س( پرورش یافت و از راهنمایى و تربیت ناب برادرش حضرت على بن الحسین)ع(، معروف به زین العابدین در ایّام امامت آن بزرگوار، بهرههاى وافر یافت. وى از زنان خردمند و داناى عصر خویش بود. علاوه بر بهرهمندى کامل از حُسن جمال، از فضایل معنوى مانند تعّبد، تدیّن و تقواى الهى برخوردار بود و در زمینه شعر، سخنورى و فصاحت بیان از ممتازان عصر و خانه وى، همیشه مجمع ادبا، شُعرا و سخن سرایان عرب بود.(2) درباره تاریخ تولدش، اطلاع دقیقى در دست نیست. امّا وى در واقعه عاشورا، دخترى رشید و بالغ بود. برخى از مورخان، وى را در واقعه کربلا، بین ده تا سیزده ساله خواندهاند. بنابراین تولدش باید میان سالهاى 47 تا50 قمرى باشد. او در مدینه و در اواخر عصر امامت حضرت امام حسن مجتبى )ع( دیده به جهان گشود.(3) امام حسین )ع( به تمامى فرزندانش، از جمله سکینه، عشق و علاقه داشت و آنان را به خاطر برخوردارى از فضایل و کمالات نفسانى، بسیار دوست مىداشت. روایت شد، که آن حضرت درباره سکینه و مادرش رباب و خانهاى که آن دو در آن زندگى مىکردند شعرى عاطفى سرود که ترجمهاش چنین است: به جانت سوگند ! من به راستى خانهاى که سکینه و مادرش رباب در آن باشند، دوست دارم. من آن دو را دوست دارم و براى آنان دارایىام را نثار مىکنم و هیچ ملامتگرى نمىتواند مرا در این کار سرزنش کند.(4) آن حضرت، پس از واقعه کربلا، به مدت 57 سال زندگى کرد. در آغاز، تحت کفالت برادر بزرگوارش امام زین العابدین )ع( قرار داشت تا این که ازدواج نمود و به خانه همسرش نقل مکان کرد. این بانوى مکرمه، بین 67 تا 70 سال زندگى کرد و سرانجام در کمال شرافت و عفت دار فانى را وداع گفت. درباره در گذشت این بانوى بزرگ علوى، دو روایت نقل شده است: روایت نخست حاکى است که وى در پنجم ربیع الاوّل سال 117 هجرى قمرى و در عصر خلافت هشام بن عبدالملک و در حاکمیت خالد بن عبدالملک بن حارث، در مدینه بدرود حیات گفت و روایت دیگر مىگوید که وى در پنجم ربیع الاوّل سال 126 هجرى قمرى در مکه معظمه وفات یافت .(5) به هر روى، در گذشت وى در پنجم ربیع الاوّل، مورد اتفاق تاریخ نگاران و سیره نویسان است. در همان سالى که حضرت سکینه )ع( وفات یافت، خواهرش حضرت فاطمه بنت الحسین )ع( نیز در مدینه بدرود حیات گفت. (6)
2- اعلام النّساء، ج 2،ص 202 3- شام، سرزمین خاطرهها، ص 104 4- منتهى الآمال، ج 1، ص 463 5- شام، سرزمین خاطرهها، ص 107؛اعلام النسّاء، ج 2، ص 224؛ وفیات الاعیان، ج 1، ص 378 6- وقایع الایام، ص 206 و منتهى الآمال، ج 1، ص 463 منبع: http://old.tebyan.net/H_Tebyan/Maaref/Taghvim.aspx?type=3&AId=211 [ جمعه 89/12/6 ] [ 8:16 صبح ] [ فاطمه ]
گروه انصار چه کسانی میباشند؟ این گروه عبارتند از مجموعه یاورانی که پس از ظهور به حمایت از حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میشتابند و به سپاه آن حضرت ملحق میشوند. این عده، شامل همه افرادی میشود که با آغاز قیام حضرت، دسته دسته برای یاری ایشان به پا میخیزند، و دعوت امام علیه السلام را لبیک میگویند.
این گروه، شامل سه دسته از نیروهایی هستند که به تدریج به سپاه حضرت میپیوندند : دسته اول کسانی هستند که در آغاز ظهور و اعلام خبر قیام حضرت در مکه، خود را به امام علیه السلام میرسانند و با ایشان بیعت میکنند. حضرت، پس از حضور و اعلام بیعت آنان، به قیام میپردازد و از مکه به سوی مدینه حرکت میکند. دسته دوم خیل عظیمی از مؤمنان و مشتاقانی هستند که با آغاز قیام حضرت، در میانه راه به سپاه امام مهدی علیه السلام میپیوندند و در رکاب او با دشمنان خدا میجنگند. دسته سوم نیروها و سپاهیانیاند که پس از قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، از جاهای دور و نزدیک با هدف مقابله با لشکریان سفیانی و حمایت و پشتیبانی از حضرت مهدی علیه السلام، به سوی او میشتابند و به سپاه حضرت میپیوندند. گروه انصار مراد از انصار ـ چنان که اشاره شد ـ مجموعه نیروهاییاند که در آستانه ظهور یا همزمان با ظهور امام مهدی علیه السلام از مناطق مختلف قیام میکنند و برای یاری حضرت و مقابله با دشمنان ایشان، به پا میخیزند. این نیروها، بعضاً دارای سازماندهی ویژهای هستند که با انسجام خاص و تحت مدیریت افراد خاصی رهبری میشوند. اکنون به مهمترین این نیروها اشاره میکنیم : رزمندگان خراسان بر اساس روایات، از نیروهایی که هنگام ظهور، به حمایت از قیام حضرت به پا میخیزند، سپاهیان خراسانند که از ایران سازماندهی میشوند. سپاه اهالی خراسان که در روایات ناظر به ایران آن زمان است و تا مناطق ماوراءالنهر را شامل میشود، پس از ظهور حضرت مهدی علیه السلام با پرچمهای سیاه، به فرماندهی سید خراسان برای بیعت و یاری امام مهدی علیه السلام حرکت میکنند. این، هنگامی است که امام عصر علیه السلام از مدینه به سوی کوفه حرکت کرده است. سپاه خراسانی، میان راه به حضرت مهدی علیه السلام میپیوندند و تحت فرمان حضرت، برای جنگ با سفیانی راهی کوفه میشوند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده است :هنگامی که مشاهده کردید پرچمهای سیاه از سوی خراسان میآیند، با هر وسیله ممکن به سوی آنها بشتابید؛ هر چند مجبور باشید برای این کار روی برف و یخ سینه خیز بروید؛ چرا که خلیفة الله مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف میان آن پرچمها حضور دارد. (مجلسی، ج 51، ص 82)). سپاه شعیب بن صالح از قیامهایی که در آستانه ظهور به وقوع میپیوندد، قیامی است که با فرماندهی چهره شاخصی به نام شعیب بن صالح برای مقابله با دشمنان امام مهدی علیه السلام و حمایت از حضرت صورت میگیرد. مجاهد مردان یمنی نهضت یمنیها به فرماندهی شخصی که در روایات از وی با عنوان «یمانی» نام برده شده، یکی از رخدادهای مهم و تأثیرگذار هنگام ظهور است. این نهضت ـ که در روایات، یکی از نشانهها و علائم حتمی ظهور یاد شده، بیش از همه مورد ستایش و تأکید قرار گرفته است. مسأله قیام یمانی در آستانه ظهور حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف از نظر منبع شناسی، در منابع روایی شیعی منعکس شده و در منابع اهل سنت، روایاتی چند به صورت ناسازگار وجود دارد. روایات موجود در منابع شیعی، وی را از جهات مختلفی توصیف کرده است.این روایات، اصل قیام یمانی را در هنگامی ظهور حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف، یک امر قطعی و مسلم میداند و تعداد این روایات نیز در حد استفاضه نقل شده است. غیر از آنچه اشاره شد، گروههای دیگری نیز هستند که هنگام ظهور، برای یاری امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف، از مناطق مختلف قیام میکنند و به لشکریان پیروز حضرت میپیوندند. این نیروها، از مناطق مختلفی مثل کوفه، شام، مصر و… به سوی حضرت به پا میخیزند. در برخی روایات از این نیروها و مجموعهها، با عناوینی همچون : «ابدال»، «نجبا» و «عصائب» یاد شده است. (مجلسی، ج 51 ) آنچه اشاره شد، صرفاً نمونههایی از قیام عدالتخواهانهای بود که بر اساس روایات در هنگامه ظهور برای حمایت از قیام حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف رخ میدهند. البته این به معنای انحصار یاوران مهدی علیه السلام در هنگام ظهور در موارد ذکر شده نمیباشد.
[ پنج شنبه 89/12/5 ] [ 5:52 صبح ] [ فاطمه ]
|
|
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |