بهونه خلقت |
قافله ی باران بارالها ! چه روز ها گذشت ودر تاریکی شب قدم می زنم.چه روز ها گذشت وپاهای خسته ام ،راه صبح را نیافت. خداوندا ! مرا ببخش به عظمت روزهای ماه خودت ؛پروردگارا!مرا ببخش به عظمت روز های ماه پیامبرت وقلم عفو برگناهانم بکش به بزرگی ماه امت پیغمبرت (ص). خداوندا ! تو به من آموختی که عاشق شوم وعشق بورزم.ای مهربان ترین مهربانان ،می دانم که همیشه دیر آمده ام ،همیشه دیر رسیده ام ؛حتی حالا که به میهمانی زیبای تو دعوتم.اما تو هیچ گاه بخاطر این دیر رسیدن ها،مواخذه ام نکردی.همیشه پلی از عشق زده ای تا به سمت تو بیایم.این بار آمده ام تا دامن تنهایی هایم را پر از سلام وصلوات کنم.آمده ام تابر من منت بگذاری .آمده ام تا در نسیم سحر ،نفس بکشم وبا عطر روح بخش «اللهم انی اسئلک من بهائک با بهاه »جانی تازه بگیرم.مرا بپذیر که آمده ام همانند باران بهاری ببارم،وضو بسازم نماز عشق بگذارم. بار خدایا ! مرا به باغ های زیبای یاد خودت راه بده .بگذار قدم بزنم در لحظه لحظه های زیبای دعا .«اللهم بحق هذا القرآن ».عطر ملکوتی کتاب آسمانیت را بر روح وجانم بگستر تا بفهمم از کجا آمده ام وکجا خواهم رفت وبدانم از ازل تا ابد تو بودی ومن به سوی تو خواهم آمد. بار خدایا ! مرا بپذیر که همچون که همچون گنجشک های بی آب ودانه پناهی ندارم.آمده ام تا خود را تهی کنم از هرچه غیر از توست. خداوندا ! اگر چه سالهاست از قافله باران عقب افتاده ام ، اما عاشق زمزمه ی ربنا در لحظه های ملکوتی غروب های روزهای میهمانی تو هستم . مرا دریاب که کوله بارم پر از اندوه وخود خواهی و تاریکی های بد گمانی است.مرا بپذیر ای زیبا ترین عشق. [ دوشنبه 89/5/18 ] [ 7:40 صبح ] [ فاطمه ]
دعوت حق باز امشب حق صدایت کرده است وارد مهمان سرایت کرده است با همه نقصی که در من بوده است باز هم او دعوتم بنموده است میهمانی شد شروع ای عاشقان نور حق کرده طلوع ای عاشقان باز مولا سفره داری می کند دعوت از عبد فراری می کند دوستان آیید تا نجوا کنیم محفل عشاق را بر پا کنیم نیمه شب ها ناله و آوا کنیم شاید آن گم گشته را پیدا کنیم بسته ام من با دلم عهدی دگر تا ببینم چهره مهدی دگر السلام ای میهمانی خدا ماه خوب آسمانی خدا السلام ای روزه داران السلام عاشقان مخلص ماه صیام السلام ای ناله های نیمه شب حال پر سوز و دعای نیمه شب السلام ای ذکر پر سوز سحر ای مناجات دل افروز سحر السلام ای روزهای بی گناه السلام ای شور اشک و سوز و آه السلام ای روزه دار بی قرین السلام ای دلبر صحرا نشین یک شبی افطار مهمانم نما تو خودت قاری قرآنم نما ترنم عشق: خدای من !! دوباره ماه رمضون شد ، دوباره ماه ضیافتت شد ، خدایا هر کی میخواد مهمونی بره لباس تمیز می پوشه با لباس کثیف و بدبو کسی مهمونی نمیره حالا اینو می خوام بگم من که اومدم مهمونی تو اومدم لباس گناه رو از تنم بیرون کنی عوضش لباس تقوی به تنم کنی . آی صاحب خونه هوای این گدای هر ساله ات رو داشته باش. امسال یه کاری کن دیگه دلامون خونه تو باشه یه کاری که که به کمال انقطاع ... نزدیک بشیم. [ جمعه 89/5/15 ] [ 9:26 صبح ] [ فاطمه ]
لیوان آب صدای زیبای آبشار نقره ای را با همین گوشهای تیزم می شنوم0 گویی که قطره قطره اش برایم حکم یک دریا دارند،صدایشان کردم آمدند وبرایم یک جام از آب گوارا آوردند،گفتم:مگر خودتان تشنه نیستید گفتند ما سیرابیم،اما تو هنوز رودخانه دلت کویر است،لیوان را گرفتم،نوشیدم آن را،گوارا بود وبه دلم نشست ودر همان لحظه دیدم صدایی دگر نمی شنوم،هر چه نگاه کردم آن همان قطرات آب را ندیدم، گفتم خدایا جرا اینگونه مرا تنها گذاردند0 چرا اینگونه سیراب شدم،اما مرا خواب کردند ورفتند،صدایی شنیدم0 به سویش دویدم ورسیدم،آریٍ،آری،این همان آبشار است ورفتم یک لیوان را در کنار سنگ ریزه های آبشار دیدم،دویدم،دویدم،آنقدر که دوباره تشنه شدم اما دیدم نوری کنارم ایستاده ،گفتم که هستی!: گفت:همان کسی که در انتظارش کنار جاده سرنوشت نشسته ای،گفتم من لیاقت ندارم،چرا سراغم آمدی،گفت:پاک است دلت،اینگونه مگذار آلوده شوند،گفتم:چگونه،گفت مرا طلب کن،صدایم زن،گفت نمی رسد صدایم به گوشت،گفت رسیده،اما نه با آن لحنی که باید مرا طلب کنی،گفتم عشقم را چه کنم،گفت:عاشق باش،اما آنگونه که خودت می گویی بر سر جاده انتظار منتظرش باش0 این را گفت:واز جلوی چشمان سیاهم محو شد0 *فاطمه مردانی* [ یکشنبه 89/5/10 ] [ 8:55 صبح ] [ فاطمه ]
بنام او که خالق یاس ونرگس استیا رب المهدی بحق المهدی اشف صدر المهدی بظهور الحجتای روح دعا سلام مهدی 1170 بهار وخزان گذشت ونیامدی0سالهاست نگاهم پشت پنجره ای که متعلق به فرداست قاب گردیده وگرد وغبار هجران برآن سایه افکنده0 عمری است که برای آمدنت بی قرارم0 یابن الزهرا،ببین از فراقت سخت بارانیم0 ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده وبه هق هق افتاده اند0 آقا جان!حیف نیست ماه شب چهادره پشت ابرهای تیره وپاره پاره پنهان بماند،حیف نیست دیده را شوق وصا ل باشد ولی فروغ دیده نباشد0 بیا وقرار دل بیقرارم شو0 بیا وصداقت آینه را به زلال آبی نگاهت پیوند بزن0 بیا تا سر به دامانت بگذارم وعقده های چندین ساله ام را باز کنم0 تو که معنای سبز لحظه هایی بیا تو که ترنم الطاف حق تعالی بیا0 بیا که از هجرت چون اسپندی بر آتشم0 یوسف فاطمه!کی طنین دلنواز انا بقیه ا000 تو از کعبه مقصود جانها را معطر می نماید0 کی کعبه به خود می بالد وزمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گزارد وجان در سعی وصفای نگاه تو محرم می شود ومناسک حج وقربان را بجای می آورد0 برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ وعباس گونه ات گره زده ایم ودر مراسم اعتکاف شبهای فراق برای گرفتن حاجتمان دست به دعا برداشته ایم0 آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یالثارات الحسین در انتهای افق غباری بپا می شود وتو با ذوالفقار حیدر وسوار بر اسب سفید قصه ها می آیی لحظه ها را بدست باد می سپارم0 بگذار صادقانه بگویم که کهانسالترین آرزوی دلم آرزوی وصال توست!آرزویی که برای بدست آوردنش تمام کلافهای عمرم را به بازار معشوق فروشان برده ام وخودم را در جرگه خریداران یوسف زهرا(س) قرار داده ام0 نازنینم!تو زیبا ترین دلیل برای شبهای قدر وشب زنده داریهای منی تو ضیاعین ودلیل امن یجیب منی 0 آقا جان! می خواهم برایت قصه بگویم 0 قصه سیب وگندم ومردی که سالهاست در میان مردم چشمم ایستاده،قصه خوشه خوشه انتظار وچشمانی که درو میکنند،قصه باران وسطرهایی که دلواپس پونه هاست،قصه اسب وخیال آمدن تو در باران،قصه هایی که مشق هر شب من است0 کاش می شد واژه ها را شست وانتظارراتفسیر کرد ولی افسوس000 میدانی مرز انتظار کجاست!؟آنجا که قطره اشک منتظری سدی از دلواپسی ساخته وقطره قطره انتظار را ذخیره می کند،آنجا که وجودش چون جرعه ای آب از تشنه ای رفع عطش می کند آنگاه که می فرماید اگر شیعیان ما مرا به اندازه قطره ای آب بخواهند هر لحظه ظهور من نزدیکتر می شد0 حس می کنم نزدیکی آنقدر نزدیک که با آمدن یک نسیم تو را احساس کرد وبویید0 خوب می دانم که آخر دل سنگ وطلسم نحس قصه را می شکنی وآنگاه زمان وصل وجان نثاری می رسد0 پس بیا از پس کوچه های انتظار ،بیا که شعرهایم بی قافیه مانده اند،بیا که با آمدنت گم میشود در تبسم تو بغض چندین ساله ام،بیا که غزلهایم مضمون ندارند ومثنوی عشق نا تمام است0 محبوبم!هر روز که میگذردبیشتر از قبل دلم برایت تنگ می شود0 عشق تو سراسر وجودم را فرا گرفته و اگر دلم را بشکافی بر لوح آن نام تو هگ گردیده وکنون ای بهار عشق!می ترسم از خزان عمرترسم از ندیدن است بگو که تا خزان من آیا فرصت بهار دیدن است؟ یابن الزهرا!"لیت شعری أین استقرت بک النوی"0 کاش میدانستم که کجا وکی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت0 بنفسی أنت! به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند ولحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم وسکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصا لت0 آقا جان! دروادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد0 کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟خیبر گشای فاطمه(س) کی می آیی؟ کی می آیی که کران تا بیکران دلم را برایت چراغانی کنم وچشمانم را فرش قدومت نمایم؟بیا که بهار بی صبرانه مشتاق آمدن توست وقلبم جویبار اشکهایی که هرروز وشب برای فراق تو ریخته می شوند0 یاس سفیدم!بیا که با ظهورت آیه"والنهار اذا تجلی" تأویل گردد0 بیا که چشمه سار وجودم سخت خشکیده وفریاد العطش برآورده،بیا تا از نرگس چشمانت عطری برای سجاده ام بگیرم0بیا ومرا زائر شهر قاصدکها کن،بیا000 دلم برای ورود هر عشقی غیر از عشق تو بن بست است ودیده ام جز برای فراق تو نمی بارد0 بیا که هجر توآیه"ان عذابی لشدید" را تفسیر می نماید0 آقا جان!بحق کوچه وچادر خاکی بیا،بیا که سید علی ماتنهاست وچاهی ندارد که غصه هایش را بااو در میان بگذارد0 بیا ورأس سبز شاپرکهایی باش که در جستجوی قبر یاس سرگردان کوچه های هاشمیند0 ای پیدا ترین پنهان من! تا تو بیایی مروارید چشمانم رابرای سلامتیت صدقه می دهم وبرای آمدنت روزه سکوت می گیرم وبا جام وصال تو افطار می نمایم0 نذر کرده ام که بیایی تا جان شیرین را فرش قدمها یت نمایم0 پس بیا که نذر خود را ادا کنم0 ای آفتاب عمر! تا تو بیایی انتظار را قاب میکنم وبر لوح دلم می کوبم0 فریاد را حبس می کنم وبه سکوت اجازه حضور می دهم0 در نبود تو جام تلخ فراق را سر می کشم وسر به دوش هجران می نهم وبرای آمدنت دعا می کنم0 به امید آنروز هزار وصد وهفتادمین شمع را روشن می کنیم ومنتظرت می مانیم0 به خدای کعبه می سپارمت وسبد سبد نرگس ویاس چشم براهی میکنم0 کاش می شد که خدا اجازه ظهورت می داد کاش می شد که در این دیار غربت ومیان موج غمها به سکوت سرد وسنگین رخصت خاتمه می داد کاش می شد جمعه ما شاهد ابروی زیبای تو می شد دیده نا قابل ما فرش کیسوی تو می شد کاش می شد انتظار منتظر بپایان رسد وهوا میزبان یاسها و نسترنها خاک پای مهدی زهرا شود کاش می شد تو هم از انتظار خسته شوی و برای فرج دعا کنی کاش می شد000 [ یکشنبه 89/5/10 ] [ 8:53 صبح ] [ فاطمه ]
ماه شعبان ![]() نوشتار اصلی: ماه شعبان
روز تولد حجت بن الحسن سال تولد حجت بن الحسن را سال ??? یا ??? هجری نقل کردهاند. علت اختلاف شاید این بوده است که در سابق، تاریخ را با حروف ابجد مینوشتند و درباره سال تولد حجت بن حسن بین واژههای «نور» و «نهر» اختلاف است که این اختلاف ناشی از رسم الخط ناقلین میباشد. دیدگاه شیعیانشیعیان در شب نیمه شعبان به زیارت و عبادت میپردازند و در این شب دعای زیارت عاشورا و سایر دعاها را میخوانند. همچنین، شیعیان معتقدند خدا در این شب به تعداد موها و پشمهای چهارپایان بندگانش را از آتش جهنم آزاد میکند و زمانهای مرگ را ثبت و روزیهای یک سال را تقسیم میکند و همه آنچه را که در طول سال واقع میشود نازل میسازد. دیدگاه اهل سنتاکثریت علما، محدثین و مورخین اهل سنت قائل به ولادت حجت بن حسن هستند ؛ حمد فتلاوی در این زمینه مینویسد: «جمعی زیادی از علما اهل سنت که تعدادشان به ??? نفر میرسد، به ولادت حجت بن حسن در سال ??? هجری قمری به عنوان فرزند حسن عسکری و از نسل حسین بن علی، گفته اند.» وی هم چنین ?? نفر را نام میبرد که معترف به ولادت حجت بن حسن در نیمه شعبان هستند. ابن حجر هیتمی در الصواعق المحرقه مینویسد :‹‹ ابو القاسم محمد حجت هنگام وفات پدرش ? سال داشت و خداوند او را در همان کودکی حکمت آموخت او قائم منتظر نامیده میشود ›› ابن صباغ در فصول المهمه میگوید :‹‹ ابوالقاسم محمد حجت پسر حسن خالص در سامرا در نیمه شعبان سا ل ???هجری قمری به دنیا آمد.›› گستره جغرافیاییبرگزاری مراسم نیمه شعبان فقط مختص به ایران نیست. از دیگر کشورهایی که چنین مراسمی آن هم به شکل وسیع برپا میکنند، میتوان به کشورهای عراق، مصر، بحرین، یمن و آذربایجان اشاره کرد. همچنین کشورهایی مانند هند، پاکستان، امارات متحده عربی، تونس و مراکش که در آنها شیعیان در اقلیتند نیز مراسم وسیعی به همین مناسبت برگزار میشود. حقیقت امر این است که آنچه که بیش از همه برگزاری مراسم نیمه شعبان را آسانتر میکند، اعتقاد برخی از فرقههای مهم اهل تسنن به حجت بن حسن و ظهور اوست. ایرانمراسم نیمه شعبان در ایران نسبت به کشورهای دیگر پر رونقتر است.[نیازمند منبع] تدارکات ویژهای که دولت و مردم برای این روز میبینند، بسیار وسیع است. چراغانیهای وسیع، برگزاری جشن، مولودیخوانیهای عمومی و پخش شربت و شیرینی که بسیاری از آنها از سوی مردم و هیاتهای مردمی انجام میشود، برای یادبود این روز برگزار میشود.[نیازمند منبع] این روز در ایران، روز جهانی مستضعفان نامیده میشود. عراقاز آنجا که بر اساس احادیث شیعیان، زیارت حسین بن علی اهمیت زیادی دارد از این رو جشن نیمه شعبان را در این شهر و در کنار حرم حسین بن علی برگزار میکنند. بسیاری از این زائران پیاده به کربلا میروند.قربانی کردن، چراغانی، غذا دادن به فقرا، عیدی دادن و دیدوبازدید هم در این روز انجام میشود. مصردر مصر علاوه بر شیعیان، سنیها نیز این روز را جشن میگیرند. مولودیخوانی مهمترین برنامه? جشن نیمه شعبان در مصر است.[??] بحریناین روز در تقویم رسمی کشور تعطیل نیست، [??] اما بحرین در این روز به صورت نیمه تعطیل است.[??] عیدی دادن، دعا و مولودیخوانی در مسجدها و خوردن شام ویژه این شب از کارهایی است که بحرینیها انجام میدهند.[??] یمندر یمن مردم در خیابان به جشن گرفتن این روز میپردازند و رقص خنجر انجام میدهند. [ یکشنبه 89/5/3 ] [ 8:54 صبح ] [ فاطمه ]
در آغوش باران<\/h3>معصومه داوودآبادی حماسه از چشم های تو آغاز می شود در روزی داغ و خون آلود. رشادت یعنی «تو»؛ وقتی که در رکاب پدر، تار و پود حادثه را شمشیر زدی. امروز می آیی؛ عَلَم عشق بر دوشت، با نشانه ای از آن سوی آسمان، و زمین با خنده های نخستینت، شکفتن آغاز می کند. در وجودت تکه ای از بهشت جا مانده است؛ آن گونه که از چشمانت عطر یاسی عجیب می تراود. روشنای چهره ات با اُفق های دور و درخشان نسبت دارد. ریشه ات از مقدم ترین رودخانه آب می خورد. نخل ها، پیش قامتت کوچک می نمایند، ای بزرگِ دوست داشتنی! نامت از دهان زمین نمی افتد. آزادگی، دوست دیرینه تو، خورشید، همبازی کودکی ات و عشق، همسفره همیشگی توست. قبایل عرب از گندمزار شجاعت تو نان می خورند. پرندگان، چشم بر قانون رهایی ات دوخته اند. می آیی و پنجه در پنجه کوه می افکنی و فرو می ریزی اش. می آیی و از جای گام های سپیدت، درختانی از آینه قد می کشند. بر اسب که می نشینی، بارانی از ستاره باریدن می گیرد. مهتاب، امواج نگاه توست که بر دامن آسمان می ریزد. تو علی اکبری؛ علوی سیرت و محمّدی صورت. آئینت جوانمردیست. صدایت، لرزه بر اندام آنان می اندازد که نفس های شیعه را بریده بریده می خواهند. در آغوش باران زاده شده ای و از سینه بهار، شیر نوشیده ای. از عشیره گل سرخی و از تبار آفتاب. کوهستان ها، هوای پاک نفس هایت را به عاریت گرفته اند. شاعرانه ترین واژه ها، شعر بلند حماسه ات را سرودن نمی توانند. محرم در محرم تصویر تابناک توست که بر صفحه خونرنگ عاشورا می درخشد. لب های ترک خورده ات، سال هاست فرات را سر در گریبان نگه داشته است. صفحات آن ظهر سرخ را که ورق می زنم، ردّ نگاه های پر هیبت توست که بر جا میخکوبم می کند. تو اردیبهشت فصل های جهانی. خاکستری ترین روزها را خورشید کلامت به تپش وا می دارد. امروز می آیی و ما فانوس های عاشقی در دست، میلاد خجسته ات را نور می پاشیم. می آیی و چکاوکان روشنی، روز آمدنت را به ترانه می نشینند و رودهای زمین، بهار آمدنت را آواز می خوانند. شور عاشقانه |
ولادت
چهارم شعبان، سال روز ولادت پرچم دار بزرگ کربلا، حضرت عباس بن علی علیه السلام است. عباس بن علی علیه السلام در سال 26 هجری قمری، در مدینه، دیده به جهان گشود. وی در دامان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و مادر گرامی اش به گونه ای پرورش یافت که به مظهر غیرت، ایثار و شجاعت، بدل گشت. عباس بن علی علیه السلام در طول حیات خویش از محضر پدر و برادرانش، بیشترین بهره را برد و جامع فضایل نیکو گردید. آن بزرگوار آن چه را از محضر آن سه امام معصوم آموخته بود، در کربلا آشکار ساخت و حماسه ساز نام آور عاشورای حسینی شد. طلوع ماه در مدینهعباس علیه السلام فرزند امیرالمؤمنین علی علیه السلام در چهارمین روز از شعبان سال 26 هجری قمری، دیده به جهان گشود. میلاد عباس، نوری دیگر به این هستی بخشید و دل های شیفتگان امیرالمؤمنین علی علیه السلام از شور و عشق، لبریز گشت. چهره ی علاقه مندان اهل بیت علیهم السلام را شبنم شادی فراگرفته بود و هریک برای دیدار نورسیده ی مولای خویش بر یکدیگر، پیشی می گرفتند. هنگامی که نسیم اذان و اقامه بر روان پاک و سپید این طفل نیک بخت فرو نشست، امام علی علیه السلام با واژه ای مهرآفرین، نام فرزند خود را عباس نهاد. عباس یعنی شیر بیشه ی شجاعت و قهرمان میدان نبرد. دوران کودکیباید در لحظه لحظه ی دوران کودکی عباس علیه السلام ، به دقت اندیشید؛ زیرا در همه ی این دوران شیرین و حساس زیر نظر و عنایت کانون عصمت و طهارت بوده است. او در دوران کودکی از دانش و زهد و تقوا و ایثار و عبادت و شجاعت پدر ـ که آیت بی همتای همه ی کمال بشری است ـ الهام می گیرد و می کوشد خود را آن گونه بپروراند که ایده آل و مطلوب پدری بزرگوار چون علی است. فضایلپرچم دار کربلا و پاسدار حرم اهل بیت مصطفی صلی الله علیه و آله ؛ حضرت عباس علیه السلام ویژگی ها و فضایل فراوانی دارد که القاب و کنیه های آن حضرت، نشان گر برخی از آن هاست. ماه بنی هاشم، از جمال او حکایت دارد. سقای کربلا، از فداکاری عباس علیه السلام در رساندن آب به اهل بیت علیهم السلام حکایت می کند. قهرمان علقمه و پرچم دار کربلا، شجاعتش را بازگو می کند. پاسدار حرم، گواه جانبازی او در راه اهل بیت علیهم السلام است. باب الحوایج، شکوه او را نزد خداوند، نشان می دهد و سرانجام، عبد صالح، از عظمت معنوی عباس بن علی علیه السلام حکایت دارد. عباس علیه السلام در کلام امام سجاد علیه السلامبزرگی و عظمت مقام عباس بن علی علیه السلام به گونه ای است که امامان معصوم علیهم السلام در موارد متعدد بر فداکاری ها، جانبازی ها و عظمت شخصیت آن بزرگوار تأکید فرموده اند. امام سجاد علیه السلام که خود در کربلا حضور داشت و شاهد فداکاری های عمویش بود، درباره ی حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «خداوند، عمویم عباس را رحمت کند که با ایثار و جانبازی، در راه برادرش جانبازی کرد تا آن که دست هایش قطع شد و خداوند به جای آن، دو بال به او داد که با آن ها به همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند؛ همان گونه که برای جعفربن ابوطالب قرار داده شد. عباس را در پیشگاه خداوند منزلتی است که در روز قیامت، همه ی شهدا به آن غبطه می خورند». عباس علیه السلام در کلام امام صادق علیه السلامامام صادق علیه السلام ، حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام را به عنوان کسی معرفی می کند که از ایمان استوار و بینش نافذ برخوردار بوده و در راه امام بزرگوارش به جهاد برخاسته است. ایشان می فرماید: «عمویم؛ عباس، بصیرتی نافذ و ایمانی محکم داشت. او به همراه برادرش حسین علیه السلام جهاد کرد و به افتخار شهادت رسید». آن حضرت هم چنین درباره ی اخلاص و ارزش جهاد حضرت عباس علیه السلام می فرماید: «شهادت می دهم و خدا را شاهد می گیرم که تو در راه جنگجویان بدر و مجاهدان راه خدا گام نهادی و در جهاد با دشمنان خدا، اخلاص ورزیدی و در نصرت اولیای خدا، خلوص نشان دادی و از دوستانش دفاع کردی... شهادت می دهم که تو هر چه در توان داشتی، انجام دادی». مظهر شهادتسلام بر ابوالفضل، فرزند امیرالمؤمنین علی علیه السلام ؛ که با جانش با حسین علیه السلام مواسات ورزید، از دنیایش برای آخرت بهره برد و خود را فدای برادر کرد. روزهای آغازین ماه شعبان، ولادت این دو برادر را در خود دارد؛ دو برادر بزرگواری که نام شان در ذهن هر مؤمن شیفته ای، تداعی گر قلّه های بلند حماسه و سرافرازی است. حسین و ابوالفضل علیهماالسلام ، نام های قدسی هستند که چشم اندازی از اخلاص، عبودیت، دلیری و ایثار را پیش دیدگان آدمی می گشایند و در درون او، تواضع و حیرتی وصف ناشدنی را برمی انگیزانند. حضرت ابوالفضل علیه السلام ، پرچم دار لشکر اخلاص و شهادت، مظهر دلدادگی به معبود، و نمود مجسمی از یک انسان کامل است. او بزرگ مردی حماسه آفرین است که در قیامت، شهیدان بر مقام او رشک می برند. او پرچم داری است که یادمان دلاوری و آزادگی وی، پیوسته در تاریخ جاری است. سلام همه ی صالحان و پاکان، بر روان پاک آن دریا دل باد؛ سلامی تا سپیده دمان ظهور. طلیعه ی آگاهیحضرت ابوالفضل علیه السلام ، پرچم داری است که ولادتش، طلیعه ی آگاهی، ایمان، دلاوری و آزادگی است. او بیرق دار فریادگری است که در دشت نینوا بر شب تاخت و هیمنه ی دروغین تیرگی ها را درهم ریخت. آن والا مرد، برزگر عشق، در دشت خون و رهایی شد. عزیزی که فداکاری ها و ایثارگری هایش، اندیشه های سبز ایثارگران ما را به نور و روشنایی هدایت کرد و باغستان تفکر جانبازان رشید ما را، سرسبزی و طراوتی جاودانه بخشید. ولادت با سعادت قمر بنی هاشم؛ حضرت عباس علیه السلام و روز جانباز را به محضر سید و مولای جانبازان، حضرت آیت اللّه خامنه ای(مدظله العالی) تبریک می گوییم و برای همه ی جانبازان، آرزوی توفیق و سربلندی داریم. رزم آوریحضرت ابوالفضل علیه السلام سواری خوش سیما و تنومندی است که در زیبارویی، «ماه بنی هاشم» خوانده می شد و در تنومندی به گونه ای بود که چون بر قوی هیکل ترین اسبان می نشست، پاهایش بر زمین کشیده می شد. در قدرت و رزم آوری چونان شیر خشمگین بر لشکر کفر و الحاد می تاخت؛ به قدری تار و مارشان کرده بود که دیدن او، دل دشمن را به لرزه می انداخت. گروه گروه افراد با چهره هایی وحشت زده از پیش او می گریختند و دلاوران لشکر آن گروه نامسلمان، به تیغ شمشیرش، رو به جانب دوزخ می نهادند. سلام بر ابوالفضل علیه السلام ؛ بزرگ مردی که به یُمن نام بلندش، پرواز را می آموزیم و یادش هماره در مینای عشق می درخشد. سلام بر ابوالفضل علیه السلام ، که سرو بلند آزادگی را بر بام تاریخ ما می کارد، آینه های طور و تجلی را در برابر جوانان ما می افرازد و پرچم صلابت و سادگی، صبر و ایستادگی، شهادت و مردانگی را بر ایوان آیین زندگی جانبازان عزیز ما به اهتزاز در می آورد. سلامی ویژه، از هر سپیده دمان، تا هر شام گاهان، هزاران بار! پاسدار نام آورحضرت ابوالفضل علیه السلام ، پاسدار نام آور حماسه ی کربلاست. او فروزان اختر شجاعت و فرزانگی است که پرچم خونین انقلاب حسینی را برای همیشه بر فراز قلل مرتفع تاریخ، به اهتزاز درآورد. و اینک، همه ی کوهنوردان آزادی را به صعود برچکاد مبارزه فرا می خواند و در کلاس عقیده و جهاد، بدانان شور و شعور می آموزد. ترنّم شگفتن نوگلی معطراینک، گلخنده های آسمان و زمین، و زمزمه های شورانگیز بلبلان شیدا، در سال روز میلاد حضرت عباس علیه السلام به گوش می رسد. دریچه ای از شادی بر دل ها گشوده شده و رنگین کمان شوق، فضای زندگی را آراسته است. صدای هلهله ی شادمانه ی عرشیان به گوش می رسد و ترنّم شکفتن نوگلی معطر در باغستان توحید، دل ها را مفتون و مجذوب خویش ساخته است. عباس می آید و صفا و زیبایی و پاکی را به ارمغان می آورد. عباس می آید و کرامت و فضیلت و شهادت را با خود به همراه می آورد. مردی می آید که ابر رحمتِ اندیشه اش، همه ی تشنگان فضیلت راسیراب می کند. آری، اینک هوا عطر آلود و عنبرآمیز است و آبشاری از نور، از خنده های شادمانه ی خورشید، به مهمانی زمین آمده است. عباس بن علی علیه السلام به دنیای خاکی، گام نهاده است؛ هم او که آیه ی روشن کتاب استقامت است؛ بزرگ وارث ایثار و خون، پاسدار ایمان، یگانه ی دوران، وسعت همه ی نیکی ها، فرزند خورشید و مرزبان حماسه ی جاوید. یاران! اینک به احترام قدم های پرصلابت عباس دلاور، عرشیان در گوش خاکیان، حدیث تهنیت می خوانند. این ولادت پرمیمنت بر شما نیز مبارک باد! دانش ابوالفضل علیه السلامحضرت ابوالفضل علیه السلام ، زورق نشین دریای بی کرانه ی معرفت بود. به سان ماه تابان از خورشید وجود پدر، نور می گرفت و با فراستی چشم گیر و دقتی فراوان، خوشه چین خرمن حقایق ولایت بود. علی علیه السلام درباره ی دانش اندوزی فرزند خود چنین می فرماید: «همانا فرزندم عباس، در کودکی علم آموخت و به سان فرزند کبوتر که از مادرش، آب و غذا می گیرد، معارف را از من فرا گرفت». کرامت های ابوالفضل علیه السلامعباس علیه السلام به برکت ایثار و فداکاری بی مانندش، قبله ی دل هاست. حرم ملکوتی اش، آرام بخش دل عاشقان است. مردم درمانده ای که از همه جا ناامید شده اند، به بارگاه او که تجلی گاه رحمت الهی است، روی می آورند و شاد و خوشحال بازمی گردند. آن خانه ای که هرگز به روی حاجت مندان بسته نمی شود، خانه ی عباس، بنده ی وارسته ی خداست. شمایلحضرت عباس علیه السلام ، آیتی از جمال و زیبایی بود. رخساره اش زیبا، اندامش متناسب و نیرومند بود و آثار دلیری و شجاعت را به خوبی نمایان می ساخت. راویان، او را خوب رو و زیبا وصف کرده و گفته اند که رشیدی اندام و قامت ایشان به حدی بود که بر اسب نیرومند و بزرگی می نشست، ولی در همان حال، پاهایش بر زمین، خط می انداخت. وفای عباس علیه السلام نسبت به برادر حضرت ابوالفضل علیه السلام به پیمانی که با خداوند برای حفظ بیعت خود با برادر، راهبر و امامش بسته بود، وفادار ماند. مردمان در طول تاریخ مانند این وفاداری را ندیده اند و زیباتر از این وفاداری در کارنامه ی وفای انسانی به ثبت نرسیده است. وفاداری که هرآزاده ی شریفی را به خود جذب می کند. شعری از سیدراضی قزوینی درباره ی علم دار کربل «ای ابوالفضل! ای بنیان گذار فضیلت و ایستادگی و خویشتن داری! فضیلت، جز تو را به پدری نپذیرفت. کوشیدی و به اوج عظمت و بزرگی دست یافتی، اما هر کوشنده ای به خواسته اش دست پیدا نمی کند. با عزت و سرافرازی و همت بلند از پذیرش ستم، سر باز زدی و پیکان نیزه ها را مرکب خود کردی». تسلیم در برابر حقعباس علیه السلام ، اسلام خود را در تسلیم خلاصه کرده بود؛ تسلیم در برابر خدا، و در برابر ولیّ امر مسلمانان. او با صدق و خلوص و آگاهی در راه تسلیم، گام نهاد و هرچه درتوان داشت در طَبَق اخلاص، تقدیم راه امام خود کرد و سرافرازانه جان باخت. آری، نتیجه ی آگاهی کامل و ایمان خالص، همین است. خویشتن داری عباس علیه السلامابوالفضل علیه السلام در روز عاشورا، عزت نفس و خویشتن داری را با تمام ابعاد و آفاقش مجسم ساخت. امویان به شرط کناره گیری از اردوی برادرش، وعده ی فرماندهی کل قوا به او دادند. ولی وی بر این وعده ی آنان تمسخر زد و با شوق و اخلاص به سوی لشکرگاه حسین علیه السلام شتافت و در راه دفاع از دین و آزادگی، جان خود را فدا کرد. جهاد با نفسبه راستی که حضرت عباس علیه السلام در ستیز با دشمن، سنگ تمام گذاشت. بدنش مجروح گشت، دست هایش قطع شد، عمود آهنین بر فرقش زدند و تیر به چشم و مشک آب او رسید. کشت و کشته شد. ولی جهاد با نفس او ارزش مندتر است؛ زیرا با لب تشنه، آب را تا نزدیک دهان آورد. آن گاه از لب تشنه ی برادر و کودکان تشنه اش یاد کرد و آب را بر روی شریعه ریخت. و همین نشان دهنده ی جهاد عباس علیه السلام با نفس خویش است. زیارت ابوالفضل العباس علیه السلامزیارت ابوالفضل علیه السلام هم چون قدم گاه معرفت است و در این زیارت، گلواژه های عرشی، رایحه ی قدسی به وجود انسان می بخشند. یکایک واژه های آن، عطری از گلزار فضایل علوی در بردارد و مجموعه ی عبارت های زیارت، ویژگی های انسان کامل، عبدی صالح و رادمردی ملکوتی را نشان می دهد. زیارت او، سنخیتی روحی بین انسان و آن شخصیت ملکوتی پدید می آورد. |