بهونه خلقت |
« ساقی تشنه کام ... »
"سلام الله و سلام ملائکته المقرّبین و انبیائه المرسلین و عباده الصّالحین و جمیع الشّهداء و الصّدّیقین و الزّاکیات الطّیبات فیما تغتذی و تروح علیک یابن امیرالمؤمنین ..." "درود خدا و درود فرشتگان مقرب خدا و پیغمبران مرسل و بندگان شایسته خدا و همه شهیدان و صادقان راه او و نفوس پاک و پاکیزه نیکوسیرت، در هر صبح و شام است بر تو باد ای فرزند امیرالمومنین ..." (فرازی از زیارت حضرت اباالفضل العباس)
عباس بن علی بن ابیطالب، فرزند امیرالمومنین، برادر سید الشهداء، فرمانده و پرچمدار سپاه امام حسین (علیه السلام) در روز عاشوراست. ایشان پسر بزرگتر جناب امّ البنین هستند. کنیه شان "ابوالفضل" و لقبشان قمر بنی هاشم است. رویی زیبا و جمالی به کمال و قامتی برافراشته داشتند. در حادثه کربلا، سقای خیمههای اطفال بودند و در رکاب برادر خویش امام حسین (علیه السلام) نگهبانی خیمهها و امور مربوط به آسایش و امنیت خاندان عصمت (علیهم السلام) بر دوش ایشان بود. عظمت مقام عباس (علیه السلام) تا بدان جاست که روز تاسوعا هنگامیکه امام (علیه السلام) او را برای مهلت گرفتن نزد سپاه کوفه فرستادند، تعبیر والا و بالای "بنفسی انت یا اخی" (جانم فدایت ای برادر) را برای او به کار بردند. در روز عاشورا وقتی علمدار کربلا از امام حسین (علیه السلام) اذن میدان طلبید، امام (علیه السلام) اشک ریخت و فرمود: "ای برادر! تو علمدار منی، و از رفتن تو لشکر من از هم میپاشد." و عباس (علیه السلام) گفت: "ای برادر بزرگوار! سینه من از کشته شدن برادران و یاران و دوستان تنگ شده است، و از زندگی ملول گشته ام، و آرزومند لقای حق تعالی گردیده ام ..." و سپس امام (علیه السلام) از او خواستند که برای کودکان تشنه و خیمهها، آب تهیه کند. ابوالفضل (علیه السلام) به سوی فرات رفت و مشک را از آب پر کرد و هنگام بازگشت به خیمهها، با سپاه دشمن که فرات را در محاصره داشتند، نابرابرانه به نبرد پرداخت و دستهای مبارکش قطع گردید و مظلومانه به شهادت رسید. او مظهر ایثار و وفاداری و گذشت بود؛ وقتی وارد فرات شد با آنکه بسیار تشنه بود، اما تشنگی امام مظلوم و اهل بیت او را به یاد آورد و آب را ننوشید. شهادت مظلومانه او برای برادرش امام حسین (علیه السلام) بسیار شکننده بود. امام (علیه السلام)، وقتی که به بالین عباس (علیه السلام) رسید، فرمود: "الان إنکسر ظهری و قلّت حیلتی و شَمِت بی عدوّی" "هم اکنون پشتم شکست و چارهام کم شد و دشمن مرا شماتت میکند ...". پیکر مبارکشان کنار "نهر علقمه" بر جای ماند و در همان جا به خاک سپرده شد و امروز در کربلا، مدفنش زیارتگاه عاشقان و دوست داران اوست.
« برگرفته از کتاب "فرهنگ عاشورا"، تألیف جواد محدثی و کتاب "تاریخ چهارده معصوم"، تألیف علامه مجلسی (با اندکی تصرف) »
گرامی باد تاسوعای حسینی و سلام و رحمت پروردگار بر ماه بنی هاشم و باب فضائل و مکارم، مظهر عشق و وفاداری و تجسم ادب و فداکاری، حضرت ابی الفضل العباس (علیه السلام)
[ چهارشنبه 89/9/24 ] [ 8:0 صبح ] [ فاطمه ]
اى که به عشقت اسیر خیل بنى آدمند سوختگان غمت با غم دل خرمند هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت با خبران غمت بى خبر از عالمند در شکن طرهات بسته دل عالمى است و آن همه دل بستگان عقده گشاى همند یوسف مصر بقا در همه عالم توئى در طلبت مرد و زن آمده با درهمند تاج سر بوالبشر خاک شهیدان تست کاین شهدا تا ابد فخر بنى آدمند در طلب اشک ماست رونق مرآت دل کاین درر با فروغ پرتو جام جمند چون به جهان خرمى جز غم روى تو نیست باده کشان غمت مست شراب غمند عقد عزاى تو بست سنت اسلام و بس سلسله کائنات حلقه این ماتمند گشت چو در کربلا رایت عشقت بلند خیل ملک در رکوع پیش لوایت خمند خاک سر کوى تو زنده کند مرده را زانکه شهیدان او جمله مسیحا دمند هر دم از این کشتگان گر طلبى بذل جان در قدمت جان فشان با قدمى محکمند سرّ خداى ازل غیب در اسرار تست سرّ تو با سرّ حق خود ز ازل توأمند محرم سرّ حبیب نیست به غیر از حبیب پیک و رسل در میان محرم و نامحرمند در غم جسمت «فؤاد» اشک نبارد چرا کاین قطرات عیون زخم ترا مرهمند "فؤاد کرمانى" [ جمعه 89/9/19 ] [ 9:17 صبح ] [ فاطمه ]
محرم آمد و دل می تپد برای حسین شعار بزم سخن نام دلگشای حسین عروج پاک حسین است افتخار زمان و جادوانه ترین عشق با ندای حسین نماز عشق چه شیرین و باشکوه بود اگر چه غرق به خون است دستهای حسین شنید نغمه ی تکبیر جبرئیل حزین به سجده گاه ادب گشت همصدای حسین ز بردباری خورشید بسی عجیب باشد که ذره، ذره نگردید در عزای حسین صدای شبنم مهتاب با نسیم سحر ز شوق بوسه ببارید بر لقای حسین ستاره ها همه خاموش در حریم سپهر ز آه ناله ی طفلان و اقربای حسین مرام راه حسین است درس مکتب ما به عاشقان وفادار بر ولای حسین درود بر همه ی شاهدان و جان بازان علی الخصوص بر سقای با وفای حسین بهانه شمع بود صادقانه پروانه کند به شیوه عشاق جان فدای حسین حسین سرچشمه مهر و وفا بود و نور دیدگان مصطفی بود و آن گنجینه شهر مدینه نصیب خاک پاک کربلا بود [ جمعه 89/9/19 ] [ 9:12 صبح ] [ فاطمه ]
باز محرم رسید، دلم چه ماتمزده کسی میان این دل، خیمه ماتم زده باز محرم رسید، شدم چه حیران و مست از این همه عاشقی، دوباره ام مست مست باز محرم رسید، میکده ها وا شدند تمام عاشقانت، واله و شیدا شدند باز محرم رسید، این من و گریه هایم رفع عطش می کند، فرات اشک هایم باز محرم رسید، شهر سیه پوش توست دل ، نگران رنج خواهر مظلوم توست باز محرم رسید، مدرسه عشق باز کلاس درس زینب، کار نموده آغاز باز محرم رسید، وعده گه بیدلان فصل جنون و مستی، صاحبِ صاحبدلان باز محرم رسید، تا سحر آواره ام میان میخانه ها، مستم و دیوانه ام باز محرم رسید، عاشقی سوداگریست گرمی بازار عشق، شور دل زینبیست [ جمعه 89/9/19 ] [ 9:8 صبح ] [ فاطمه ]
آیتالله سید عبدالحسین دستغیب در سال 1288 شمسی در شیراز در یک خانواده روحانی اهل علم و فضیلت متولد شد. پدرش سید محمدتقی هنگام تولد فرزندش در کربلا به سر میبرد و چون ولادت او مقارن با عاشورا بود، نام او را عبدالحسین نهاد. سید عبدالحسین در 12 سالگی پدر خود را از دست داد و در سال 1310، جهت ادامه تحصیل علوم دینی راهی نجف شد و از محضر بزرگان کسب فیض کرده و به درجه اجتهاد نائل شد. مبارزات سیاسی او از زمان کشف حجاب شروع شد اما اوج مبارزات این شهید بزرگوار علیه رژیم شاه، زمانی بود که لوایح ششگانه مطرح شد و جنبش سال 41 که آغاز نهضت امام خمینی بود شکل گرفت. در 15 خرداد ایشان بازداشت و به تهران تبعید شد. در سال 1343، برای دومین بار دستگیر و به تهران اعزام و زندانی و سپس تبعید شد. پس از آزادی ایشان رهبری اهالی فارس را در نهضت امام خمینی بر عهده داشت. در سال 1356 عوامل شاه، مدتی ایشان را در منزل خود محصور و تحت نظر داشتند که با عکسالعمل شدید مردم انقلابی شیراز با رژیم مجبور به عقبنشینی شد. پس از کشتار وحشیانه رژیم شاه در پنجم رمضان در شیراز، حکومت نظامی اعلام شد و آن عالم مجاهد دستگیر و در تهران زندانی شد. شهید دستغیب پس از پیروزی انقلاب به نمایندگی از مردم فارس در مجلس خبرگان انتخاب شد و همچنین به فرمان امام به سمت امام جمعه شیراز منصوب شد. ایشان همچنین ریاست حوزه علمیه فارس را بر عهده داشت و بعد از پیروزی انقلاب، مدارس علمیه قوام، هاشمیه و آستانه شیراز را که سالهای طولانی توسط رژیم پهلوی تعطیل شده بود، دوباره دایر کرد. سرانجام در روز جمعه 20 آذر 1360، آیتالله سید عبدالحسین دستغیب، در حالی که عازم نمازجمعه شیراز بود، در یکی از کوچهها با انفجار بمبی توسط منافقین به شهادت رسید. در مورد زندگی نامه آیت الله دستغیب مرکز اسناد انقلاب اسلامی کتاب زیر را منتشر کرده است: شاهد عتیق (زندگی آیتالله شهید دستغیب) [ جمعه 89/9/19 ] [ 8:35 صبح ] [ فاطمه ]
شهید آیتالله سیدحسن مدرس در سال 1387 قمری به دنیا آمد. او تحصیل خود را در علوم دینی در اصفهان، سامرا و نجف در محضر بزرگانی چون آیتالله میرازی شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو و ... تا درجه اجتهاد ادامه داد؛ آنگاه به اصفهان مراجعت کرده و مشغول تدریس فقه و اصول شد. ایشان در جریانات مربوط به نهضت مشروطه به سمت سیاست روی آورد. مرحوم مدرس در این باره گفته است: «بعد از مراجعت از عتبات، در اصفهان فقط از امورات اجتماعیه، مباحثه و تدریس اختیار کرده بودم، تا زمان انقلاب استبداد به مشروطه، مجبورا اوضاع دیگری پیش آمد». فعالیت سیاسی ایشان با عضویت در انجمن ایالتی اصفهان آغاز میشود و با انتخاب او به عنوان یکی از پنج تن علمای منتخب، برای دوره دوم قانونگذاری مجلس، در تاریخ 1289 شمسی، چهره سیاسی او شناختهتر میشود. مدرس در این مجلس نقش خود را به خوبی ایفا کرد. وی در دوره سوم نیز از طرف مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد؛ ولی این مجلس به علت فشار خارجی و آغاز جنگ اول جهانی یکسال بیشتر دوم نیاورد. مدرس از چهرههای سرشناس کمیته دفاع ملی بود که جهت جلوگیری از پیشرفت نیروهای روسیه تزاری به سمت پایتخت به قم مهاجرت کردند. او سپس عازم اصفهان، کرمانشاه، عراق، ترکیه و سوریه گردید و پس از دو سال به ایران بازگشت. با امضای قرارداد 1919 وثوقالدوله، مدرس به مخالفت برخاست و با این قرارداد ننگین به شدت مخالفت کرد و اجازه نداد ایران بین اجانب تقسیم شود. پس از کودتای رضاخان و سید ضیاءالدین طباطبایی در سوم اسفند 1299، مدرس همراه بسیاری از ملیون و مبارزان دستگیر شد و تا پایان عمر کابینه سیاه سید ضیاءالدین طباطبایی در قزوین زندان بود. پس از آزادی به نمایندگی مردم تهران در مجلس چهارم انتخاب شد و به عنوان نایب رییس مجلس و رهبری اکثریت مجلس برگزیده شد. دوره پنجم مجلس در سال 1302 افتتاح شد و در این دوران پر اهمیت تاریخ مشروطه که با تغییر سلسله قاجاریه و روی کار آمدن رضاخان همراه بود، مدرس رهبری اقلیت مجلس را بر عهده داشت. رضاخان که به دنبال حذف قاجار و حاکمیت خود بود، طرح جمهوری را مطرح کرد اما وجود مدرس و رفقای او در مجلس که فراکسیون اقلیت را تشکیل میدادند، مانع از به سرانجام رسیدن طرح جمهوری رضاخانی گردید. یکی از وقاع مهم مجلس پنجم استیضاح رضاخان، توسط مدرس بود؛ اما، رضاخان توانست با فریب و نیرنگ، مقدمات تصویب انقراض قاجاریه را فراهم کند و در تاریخ 9 آبان 1304 این کار را عملی کرد و خود به پادشاهی ایران رسید. رضاخان در طی برگزاری انتخابات مجلس هفتم، اجازه نداد مدرس به مجلس راه یابد و ابتدا مدتی او را خانهنشین کرد و سپس در 16 مهر 1307 دستگیر و به دامغان و مشهد و سپس به خواف تبعید کرد. شهید مدرس 7 سال در خواف توسط مأموران تحت نظر بود و در 22 مهر 1316 از خواف به کاشمر منتقل شد. در این زمان رضاخان دستور قتل مدرس را به رییس شهربانی کاشمر داد ولی او به این کار تن نداد و در نتیجه این مأموریت به جهانسوزی، متوفیان و خلج واگذار شد. آنها در شب دهم آذر 1316 برابر با 27 رمضان 1356 قمری به سراغ آن عالم ربانی رفتند و او را به شهادت رساندند و جنازه را مخفیانه به خاک سپردند. قبر شهید مدرس پس از شهریور 1320 و خروج رضاخان از ایران، توسط اهالی محل شناسایی و مشخص گردید. [ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 8:58 صبح ] [ فاطمه ]
[ پنج شنبه 89/9/11 ] [ 8:47 صبح ] [ فاطمه ]
|
|||||||
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ] |